خلاصه کتاب
این کتاب به نوعی آخرین اثر ویلیام گلسر است. گلسر در این کتاب به روشنی و با بیان مثال های عینی از شرایط زندگی روزانه انسان ها می گوید و در دل آن آموزه اصلی تئوری انتخاب را توضیح می دهد: در هر شرایطی، چه خوب و چه بد، رفتارمان را (شامل احساس، فکر، عمل، فیزیولوژی) خودمان انتخاب می کنیم. گلسر اذعان میکند که اتفاقات بد و ناگوار و بعضاً فاجعه بار برای مردم اتفاق میافتد اما رفتاری که در این شرایط و همچنین در شرایط خوب و مطلوب بروز می دهیم انتخاب خود ما است.
بر طبق تئوری انتخاب ما فقط زمانی می توانیم خود را قربانی بدانیم که انتخاب دیگری نداشته باشیم و یا انتخاب دیگر به قدری سخت باشد که فقط افراد معدودی قادر به انجام آن باشند. بدین ترتیب اگر یک کودک معتاد شود انتخاب خود اوست، او قربانی وراثت یا محیط خود نیست.
این مطلب که این کودک مانند کودکان دیگر که در خانواده های بسامان به دنیا آمدند و بزرگ شده اند راه آسانی پیش رو ندارد یک واقعیت است. در واقع برای چنین فردی اجتناب از مواد یا الکل انتخابی سخت و پر زحمت خواهد بود، ولی آیا این انتخاب نیست که فقط افراد بسیار کم می توانند به آن دست بزنند؟ واقعیت و مشاهدات عینی می گویند نه.
از دیدگاه تئوری انتخاب، بسیاری از افراد به طور ناخواسته در شرایط بسیار شاق و ناگواری قرار می گیرند، ولی ما هنوز قربانی دست و پا بسته شرایط نیستیم و می توانیم دست به انتخاب های موثرترین بزنیم. انتخاب در بسیاری اوقات سخت و پر زحمت است، ولی سرانجام نیازها و خواستههای فرد به خوبی برآورده می شود و احساس خشنودی و رضایت خواهد کرد.
گلسر در این کتاب توضیح می دهد که نیازی نداریم قربانی گذشته یا محیط خود باشیم. تمام تلاش و این است که به خواننده کمک کند تا با استفاده از تئوری انتخاب، قربانی بودن و انتخاب نکند، یا به قربانی بودن ادامه ندهد.