تصمیمگیری بر اساس ترجیحات شریک زندگی یا کنار گذاشتن خودمان به نفع افرادی که در زندگیمان نقش مهمی دارند - حتی وقتی که خودمان روز سختی داشتهایم – شبیه به این است که بگذاریم همکلاسیمان از مدادی که خودمان واقعا به آن نیاز داریم استفاده کند.
سخت است که کسی را به خاطر از خودگذشتگی سرزنش کنیم.
به ما یاد دادهاند که برای مهربانی و سخاوت اهمیت زیادی قائل باشیم و به نیازهای دیگران توجه ویژهای کنیم. یکی از اولین درسهایی که بسیاری از ما در کودکی یاد میگیریم، اهمیت به اشتراک گذاشتن است.
تصمیمگیری بر اساس ترجیحات شریک زندگی یا کنار گذاشتن خودمان به نفع افرادی که در زندگیمان نقش مهمی دارند - حتی وقتی که خودمان روز سختی داشتهایم – شبیه به این است که بگذاریم همکلاسیمان از مدادی که خودمان واقعا به آن نیاز داریم استفاده کند. در هر سنی، این کارهایی که همگی به نوعی از خودگذشتگی به حساب میآیند اساسا کارهایی خوب و مناسب در نظر گرفته میشوند.
اما از خودگذشتگی به هیچ وجه این معنی نیست که بودن در رابطه با فردی که به شدت از خودگذشته است، لزوماً آسان است.
آیا از خودگذشتگی مانع از ارتباط میشود؟
وقتی رفتارهای دائمی از خودگذشتگی یکی از زوجین، مثل دیوار محکمی به تدریج ساخته میشود تا جاییکه دیگر درک علایق و خواستههای او امکانپذیر نیست، چه اتفاقی میافتد؟
این رفتارها در سطح بیرونی ممکن است بهسادگی شامل رفتاهایی باشد که شریکتان همیشه به شما اجازه میدهد فیلم یا رستوران را انتخاب کنید، یا شاید همیشه حاضر است درباره چالشهایی که شما در طول روز دارید صحبت کند، در حالی که هیچ وقت به طور کامل درباره خودش صحبت نمیکند و از ترجیحات و علاقهها و خواستههای خودش چیزی نمیگوید. شاید هم در رابطه اینطور احساس کنید که همیشه آنچه را شما میخواهید بشنوید، میگوید.
این اعمال از خودگذشتگی ممکن است در همان لحظه حس خوبی بدهند، اما در طولانی مدت، تواناییتان برای ارتباط صادقانه در رابطه را محدود میکنند. در چنین شرایطی ممکن است هیچوقت نفهمید که شریکتان واقعاً غذای مکزیکی و فیلمهای کمدی دوست دارد یا ممکن است همیشه در ذهنتان سئوال باشد که آیا نظرات سیاسی شریکتان شبیه به مواضع شماست یا فرقهای اساسی دارد.
آیا با دیوارکشی(قهرکردن) روبرو هستید؟
روبرو شدن با یک وضعیت دائمی موافقت و دریافت نکردن هیچگونه نظری از طرف مقابل، میتواند باعث بروز احساس ناامیدی و پریشانی باشد- و احتمالاً از خودتان میپرسید آیا رفتار از خودگذشته شریک زندگیتان واقعی است. (امیدواریم رابطهتان اینطور نباشد ... اما اگر چنین شرایطی دارید، نگرانیهایتان کاملاً معتبرند!)
در حادترین شدید، ممکن است احساس کنید که با رفتار دیوارکشی مواجه شدهاید، که طبق نظر دکتر جان گاتمن، زمانی اتفاق میافتد که شنونده از هرگونه تعاملی خارج میشود. آیا تا به حال حس کردهاید که سخاوت شریک زندگیتان در گفتوگو صرفاً ابزاری باشد برای پایان دادن به بحث و اجتناب از اینکه کاملا به شکل عمیقی درگیر مکالمه شود؟
جکی: آخر هفته کجا برویم؟
جیم: خوشحال میشم هر جایی بخواهی بروی، همراهیت کنم!!
جکی: عالیه، ولی دوست دارم با هم تصمیم بگیریم. دوست داری کجا برویم؟
جیم: هر جا که بخواهی میرویم. فقط بگو!
حتی اگر این گفتگو همراه با یک بوسه و برنامهریزی برای سفری عالی تمام شود، واقعیت رفتار کنارهگیرانه جیم در کنار رفتار از خودگذشتگیاش قابل توجه است - و جکی قطعاً متوجه این موضوع میشود.
پیدا کردن تعادل مناسب
اگر برای پیدا کردن تعادل سالمی از اصالت و صداقت در رابطه با شریک زندگیتان در مورد از خودگذشتگی مشکل دارید، شاید لازم باشد به سمت گفتگوهای عمیقتر و صمیمانهتر حرکت کنید تا دیدگاهها و نظرات اصلی و حقیقیاش را کشف کنید و معیاری مشخص و واضح برای ارتباطهایی آگاهانه، باز، درگیرانه و متقابل وضع کنید.
۳ قانون برای گفتگوهای صمیمانه
در اینجا دکتر گاتمن سه قانون اساسی پیشنهاد میدهد:
- احساسات خود را به زبان بیاورید
- سوالات بازپاسخ بپرسید
- همدلی کنید
برای اینکه شریک زندگیتان را به گفتگوهای مرتبطتر و صمیمیتر دعوت کنید، پیشنهاد میکنم روی دو نکته آخر تمرکز کنید. تمرین این مهارتها در تعاملات روزمره ممکن است به شریک زندگیتان کمک کند به طور صادقانهتری - به نوعی شاید کمی خودخواهانه - ارتباط برقرار کند. در اینجا نحوه بهکارگیری این اصول را به طور خاص با شریک از خودگذشته ارائه کردهایم.
سوالات بازپاسخ بپرسید
با بیشتر توجه کردن به نحوه ارتباطتان با شریکتان میتوانید شروع کنید. اگر شریک زندگیتان بیشتر از دیگران از خودگذشتگی میکند، باید مخصوصاً مراقب باشید که از سوالات بله یا خیر استفاده نکنید. به هر حال مگر میشود همسر از خودگذشتهای به همسرش «نه» بگوید وقتی که فرد مورد علاقهاش دوست دارد «بله» بشنود؟
با پرسیدن سوالات بازپاسخ، توانایی شریکتان را برای بیان کامل نظرات و ترجیحات خود به حداکثر میرسانید. ممکن است در ابتدا لازم باشد این کار را بیشتر از حد طبیعی و معمولیاش انجام دهید. به جای اینکه بپرسید «برای شام امشب به رستوران مکزیکی برویم؟»، بپرسید «دوست داری امشب شام چی بخوریم؟»
نتایج این کار ممکن است خیلی سریع نصیبتان نشود، اما با ایجاد الگوی ثابتی از پرسشهای بازپاسخ - درباره همه چیز از انتخاب رستوران گرفته تا بهترین روش مدیریت مالی - احتمالاً شریکتان متوجه خواهد شد که انتظار دارید در سطح عمیقتری ارتباط برقرار کند.
بازسازی قوانین گفتگو در رابطه ممکن است زمانبر باشد، اما در بلندمدت با ایجاد ارتباطی عمیقتر با شریکتان، اثری ارزشمند به جا خواهد گذاشت.
همدلی کنید
شاید شریکتان در ابراز خودش به شکلی اصیل مشکل داشته باشد چون نظرات درونیاش هیچوقت از طرف هیچ کسی معتبر شمرده نشدهاند. با فرض اینکه شروع به پرسیدن سوالات بازپاسخ از شریکتان میکنید، ممکن است شروع به بازگو کردن ترجیحات و خواستههای واقعی خودش کند ولی در چنین شرایطی نکته کلیدی این است که به سمتش بروید (همانطور که دکتر گاتمن میگوید) و به طور کاملتر در گفتگو مشارکت کنید.
به شریک زندگیتان نشان دهید آنچه میگوید برایتان قابل درک است. اگر شریکتان به تازگی از حالت کاملاً از خودگذشته کمی فاصله گرفته وتصمیم گرفته است تا به سمت بیشتر بها دادن به خودش حرکت کند، شما هم قدمی به سمتش بردارید. حتی میتوانید نسبت به مسئله بسیار سادهای مثل علاقه همسرتان به غذای ایتالیایی نسبت به مکزیکی همدلی نشان دهید (با ما همراه باشید، میدانیم که ممکن است کمی عجیب به نظر برسد).
میتوانید بگویید: «کاملاً میفهمم. به نظرم وقتی میریم اون رستوران ایتالیایی نزدیک خونمون، همیشه نسبت به پولی که میدیم غذای بیشتر و بهتری میخوریم. نانهای عالی هم دارند! بهترین غذای ایتالیایی که تا حالا خوردی چی بوده؟»
با این نوع تعامل، به شریک زندگیتان نشان میدهید که به نیازهایش توجه میکنید و ممکن است به همان اندازه که او با شما موافقت و همراهی میکند شما هم با او همعقیده باشید و همراهیاش کنید! با تأیید ترجیحات او در موارد کوچک، مثل انتخاب رستوران شروع کنید و ببینید آیا شریک زندگیتان در موقعیتهای مهمتر راحتتر نظراتش را بیان کند.
لینک مقاله:
https://www.gottman.com/blog/self-interest-not-selfish-relationships/