نتیجههای یک آزمایش بالینی جدید نشان میدهد که 8 هفته درمان مبتنی بر ذهنآگاهی با تمرکز بر بهبود بازتوانی باعث کاهش مصرف و سوء مصرف مواد شبه افیونی همراه با کاهش نشانههای درد مزمن به صورتی طولانی مدت تا 9 ماه پس از درمان بود.
نتیجههای یک آزمایش بالینی جدید نشان میدهد که 8 هفته درمان مبتنی بر ذهنآگاهی با تمرکز بر بهبود بازتوانی باعث کاهش مصرف و سوء مصرف مواد شبه افیونی همراه با کاهش نشانههای درد مزمن به صورتی طولانی مدت تا 9 ماه پس از درمان بود. این اولین آزمایش بالینی در حد گسترده است که نشان میدهد مداخلههای روانشناختی میتوانند به صورت همزمان، هم سوء مصرف مواد شبه افیونی و هم درد مزمن را در بین کسانی که به منظور کاهش درد برایشان مواد شبه افیونی تجویز شده بود، کاهش دهد.
این مطالعه بر روی 250 بزرگسالی که دردهای مزمن داشتند و به صورت طولانی مدت تحت درمان مواد شبه افیونی بودند و تمامی مشخصات و معیارهای سوء مصرف مواد شبه افیونی را برآورده میکردند انجام شد. بیشتر شرکتکنندگان در این مطالعه اکسکودون و یا هیدروکودون دریافت میکردند و درگیر 2 یا تعداد بیشتری وضعیت درد مزمن بودند و همگی معیارهای بالینی افسردگی حاد را نیز برآورده میکردند. بیش از نیمی از این شرکتکنندگان درگیر اختلال سوء مصرف مواد شبه افیونی نیز بودند.
شرکتکنندگان در دو گروه استاندارد رواندرمانی حمایتی و گروهی دیگر به نام MORE قرار گرفتند که در هر دو گروه میبایست به مدت هشت هفته، در جلسههایی دو ساعتی شرکت میکردند و تکلیفهای روزانهای به مدت 15 دقیقه در منزل داشتند. آزمایشهای مربوط به این درمان و درمانی که قرار بود انجام شود در دفتر پزشکها، و دقیقا در همان شرایط بالینیای که بیمارها داروهای شبه افیونی را برای مدیریت دردشان دریافت میکردند، صورت گرفت. محققها رفتارهای سوء مصرف مواد شبه افیونی شرکتکنندهها را از جمله: نشانههای درد، افسردگی، اضطراب و استرس، و میزان دوز مصرف مواد شبه افیونی در طی یک دوره 9 ماهه را به دقت زیر نظر گرفتند. اشتیاق به استفاده از مواد شبه افیونی نیز هر روز، به صورت تصادفی، سه مرتبه، به وسیله ارسال یک پیام متنی به گوشی همراه شرکتکنندهها اندازهگیری شد.
9 ماه پس از پایان دوره درمان هشت هفتهای، 45% از شرکتکنندگان در گروه MORE دیگر سوء مصرف مواد شبه افیونی نداشتند، و 36% آنها میزان مصرفشان را به نصف و یا میزانی بیش از نصف کاهش داده بودند. بیمارهایی که در گروه MORE قرار داشتند شانس تقریبی کناز گذاشتن سوء مصرف مواد شبه افیونیشان بیش از دوبرابر کسانی بود که رواندرمانی معمولی و حمایتی دریافت کرده بودند. علاوه بر این، شرکتکنندههای گروه MORE بر طبق گزارش خودشان، بهبود قابل توجهی در میزان تجربه نشانههای درد، کاهش قابل توجه میزان اشتیاق به مصرف و کاهش نشانههای افسردگی تا سطوح زیر آستانهای که برآورده کننده معیارهای بالینی افسردگی حاد است، نشان داده بودند.
اریک گارلند، نویسنده اصلی این پژوهش و مدیر مرکز ذهنآگاهی و گسترش مداخلههای یکپارچهنگر سلامتی در دانشگاه یوتا و پرکارترین نویسنده در خصوص پژوهشهای مربوط به ذهنآگاهی در دنیا میگوید: " MORE یکی از قویترین اثرهای درمانیای که تا به امروز دیده بودم را بر جای گذاشت. هیچ روش دیگری نمیتواند اثری بهتر از این در کاهش درد و ممانعت از سوء مصرف مواد شبه افیونی به جای بگذارد."
گارلند اضافه میکند که: " به طور شگفتآوری، اثر MORE در طول زمان بیشتر و قویتر میشود. یک تبیین برای این تقویت در طول زمان این است که افرادی که تحت این روش فعالیت میکنند، مهارتهای آموخته شدهشان را با این روش یکپارچه میکنند و آن را وارد زندگیهای روزانهشان میکنند." گارلند همچنین بر اساس پژوهشهای قبلی چنین فرضیهسازی میکند که منافع پایدار این روش ممکن است به دلیل توانایی MORE در بازسازی روشهایی باشد که مغز فرایند پاداشدهی را تحلیل میکند، و به این روش مغز شرکتکنندهها در MORE از ارزشگذاری برای مصرف مواد شبه افیونی و پاداشدهی به این مطلب به پاداشهای طبیعی و سالمتری مانند زیبایی طلوع آفتاب و یا شکوفهها در فصل بهار و یا زیبایی لبخند بر صورت کسی که دوستش دارند، تغییر رویه بدهد.
MORE ترکیبی از مدیتیشن، درمان شناختی-رفتاری و اصول روانشناسی مثبتگرا با آموزش ذهنآگاهی، چشیدن طعم لذتهای زندگی (savoring) و مهارتهای ارزیابی مجدد است.
به شرکتکنندهها آموزش داده شد تا تجربه درد و اشتیاق به مصرف مواد افیونی را به اجزای حسی آنها تجزیه کنند، به عبارت دیگر " تمرکز دقیق" بر روی احساسهایی که دارند بکنند و آن را به حسهایی مانند گرما، فشردگی و مور مور شدن تفکیک کنند. به این افراد آموزش داده شد تا به این موضوع توجه کنند که چگونه تجربه آنها در طول زمان تغییر میکند، و چگونه در جایگاه مشاهدهگر قرار بگیرند و از آن جایگاه به این حسها نگاه کنند. همچنین شرکتکنندهها آموزش دیدند تا چگونه از تجربههای خوشایند، سالم و دلگرمکننده زندگیشان لذت بیشتری ببرند، حس لذت بردن را در خود تقویت کنند، و به معنایی که از اتفاقهای روزمره مثبت میتوانند استخراج کنند، پاداش بیشتری بدهند. در نهایت، به شرکتکنندهها آموزش داده شد تا واقعههای تنشزا را به گونهای باز تفسیر کنند تا معنایی برای آن کشف کنند و ببینند که از سختیهایی که در آن واقعه نهفته است چه درسی میتوانند بگیرند و چطور تعامل کردن با این تجربهها ممکن است از آنها فردی قویتر در زندگی بسازد.
گارلند میگوید: " به جای اینکه در درد و یا اشتیاق مصرف گیر کنند، به این افراد یاد دادیم تا قدیم به عقب بردارند و این تجربه را از یک دیدگاه مشاهدهکننده و ناظر، مشاهده کنند. وقتی این کار را انجام میدهند، متوجه میشوند که آنچه در واقع هستند بسیار بزرگتر از چیزی است که فکر و یا حس میکردند. آنها توسط تجربههایشان از درد و یا اشتیاق به مصرف مواد افیونی تعریف نشدهاند و شکل نگرفتهاند، ذات واقعی آنها، چیزی فراتر از این است."
لینک خبر:
https://www.sciencedaily.com/releases/2022/03/220301192410.htm
مرجع خبر:
Eric L. Garland, Adam W. Hanley, Yoshio Nakamura, John W. Barrett, Anne K. Baker, Sarah E. Reese, Michael R. Riquino, Brett Froeliger, Gary W. Donaldson. Mindfulness-Oriented Recovery Enhancement vs Supportive Group Therapy for Co-occurring Opioid Misuse and Chronic Pain in Primary Care. JAMA Internal Medicine, 2022; DOI: 10.1001/jamainternmed.2022.0033