• پشتیبانی
  • 09194192929
۱۴۰۰ يکشنبه ۱۶ آبان
تعداد بازدید : 5034

خیانت چطور اتفاق می افتد؟

دکتر جان گاتمن، دکتر کاریل راسبولت و دکتر شرلی گلس، توضیح دادند که خیانت سلسله مراحلی دارد که مانند یک آبشار در نقطه‌ای که خطای خیانت اتفاق می‌افتد به نقطه اوج خود می‌رسد. همه چیز از تلاش برای جلب توجه شروع می‌شود. اگرچه به نظر می‌رسد، جلب توجه کردن، بهانه‌ای برای خیانت کردن است، ولی در واقع اینطور نیست.
نویسنده: جیناشری راجندراکومار
مترجم: الهه رضایی‌فر
ویراستار: فرهاد معمارصادقی

چه اشتباهی رخ داد؟

هنگامی که خیانت، ثباتِ اعتماد رابطه را تخریب می‌کند، دردناک و ویران کننده است. از بین رفتن دیوار اعتماد آنچنان برای هر دو نفر شوکه کننده است که باید دوباره همه چیز را از نو بسازند و فرایند بازسازی خود را شروع کنند، که این مطلب بسیار دردناک است. یکی از سوالهایی که بلای جان زوجینی است که در حال بازسازی خود بعد از خیانت هستند این است که: "چه اشتباهی رخ داد؟" حتی علی‌رغم منحصر بودن انسان‌ها و روابطی که با هم دارند، سئوال این است که آیا در تمام خیانت‌ها نقطه مشترکی هم وجود دارد؟


دکتر جان گاتمن، دکتر کاریل راسبولت و دکتر شرلی گلس، توضیح دادند که خیانت سلسله مراحلی دارد که مانند یک آبشار در نقطه‌ای که خطای خیانت اتفاق می‌افتد به نقطه اوج خود می‌رسد. همه چیز از تلاش برای جلب توجه شروع می‌شود. اگرچه به نظر می‌رسد، جلب توجه کردن، بهانه‌ای برای خیانت کردن است، ولی در واقع اینطور نیست. وقتی فردی در زمانی که نیاز دارد، نمی‌تواند روی شریک عاطفی‌اش حساب باز کند، منجر به مقایسه ناخوشایند، فاصله عاطفی و در نهایت خیانت می‌شود، یا حداقل اگر به خیانت هم ختم نشود، منجر به از بین رفتن عشق و علاقه بین دو نفر می‌شود. بر اساس تحقیقات، سلسله مراحلی که منجر به خیانت (آبشارِ گاتمن، راسبولت، گلس) می‌شود، به شرح زیر است:

 

دور شدن:

ممکن است یکی از زوجین برای جلبِ توجه عاطفی به جای ابراز مستقیم و روی آوردن به طرف مقابل، این کار را با دور‌شدن و یا مخالفت ابراز کند. رو برگرداندن می‌تواند شامل نادیده‌گرفتن یا اشتغال داشتن با هر چیز دیگری به غیر از شریک عاطفی باشد، اما مخالفت، تلافی کردن یا ضربه‌ی متقابل زدن است. وقتی یکی از زوجین می‌گوید:" دوست داری برای آخر هفته برنامه‌ای داشته باشیم؟" و همسرش سکوت می‌کند یا پاسخ می‌دهد" مگر نمی‌بینی، چقدر کار دارم؟" فرد پیشنهاد دهنده احساس طرد شدگی و شکست می‌کند. با گذشت زمان و شکست خوردن این تلاشها برای جلب توجه طرف مقابل، منجر به شکل‌گیری این باور می‌شود که" تو برای من ارزشی قائل نیستی" و اعتمادی که به طرف مقابل وجود دارد به تدریج از بین می‌رود. فرد پیشنهاد‌دهنده که انتظار طرد شدن بر اساس این باور را دارد، انوع و اقسام احساس‌های ناخوشایند را تجربه می‌کند و به نوعی درگیر طغیان هیجان‌های ناخوشایندی از جنس آسیب‌پذیر بودن، دوست نداشتنی بودن و غیر‌مهم بودن می‌شود.

 

منفی‌گرایی و اجتناب:

زوج پیشنهاد‌دهنده به زودی وارد حالت جذب منفی می‌شود، که به معنی این است که با هر پیشنهادی که با مخالفت طرف مقابل روبرو می‌شود، تمام پیشن‌هادهای منفی‌ای که در گذشته به در بسته خورده‌اند را نیز به یاد می‌آورد و همه را بر روی هم جمع می‌کند. هر بار که این اتفاق می‌افتد، ورود به حالت منفی‌گرایی آسان‌تر و خروج از آن چالش‌برانگیز می‌شود، که در نهایت ذهنیت منفی پایداری ایجاد می‌شود. خیلی زود درخواست هایی که با بی‌توجهی همراه می‌شود به بحث و جدل‌های تنش‌زا و بی‌نتیجه تبدیل می‌شوند. بنابراین زوج پیشنهاد دهنده احساسات و نیازها‌ی خود را سرکوب می‌کند و این سرکوب کردن احساس‌ها و نیازها منجر به تلاش برای اجتناب از تعارض و افشای خود می‌شود.

 

سرمایه‌گذاری کمتر و مقایسه بیشتر:

بنا بر گفته‌ی تیبو و کلی وقتی زوجین رابطه‌ی خود را در مقایسه با سایرین، مطلوب ارزیابی می‌کنند، احتمال بیشتری وجود دارد که نسبت به رابطه متعهد باقی بمانند. بنابراین، مقایسه‌های که نتیجه آنها ارزیابی نامطلوبی از رابطه است، رابطه را به سمت عدم تعهد و خیانت پیش می‌برد. زوج پیشنهاد‌دهنده شروع به مقایسه شریک عاطفی خود با شریک عاطفی‌ای واقعی و یا خیالی که از نظر او به درخواستهایش برای جلب توجه پاسخ مناسبی می‌دهد، می‌پردازد و طبیعتا در این مقایسه ارزیابی منفی‌ای از رابطه خودش خواهد داشت. از آنجا که نزدیک‌شدن به همسر با ابراز عاطفی بیهوده به نظر می‌رسد، ابراز احساسات و سرمایه‌گذاری بر روی شریک عاطفی کاهش پیدا می‌کند، و در همان حال جایگزینی شریک عاطفی شروع می‌شود.

 

احساس وابستگی و فداکاری کمتر

همانطور که رازبولت می‌گوید، تعهد فرآیند تدریجی‌ای است که نتیجه مثبت حاصل از مقایسه بین رابطه‌ای است که فرد در آن قرار دارد با جایگزین‌های احتمالی. به همین ترتیب، برعکس این مطلب یعنی عدم تعهد نیز، فرایند تدریجی‌ای همین مقایسه مخرب است. تعهد، شریک‌های عاطفی را به سمت ایجاد وابستگی متقابل و فداکاری سوق می‌دهد. همچنین تعهد باعث کمتر جذاب به نظر رسیدن گزینه‌های دیگر در مقایسه با شریک عاطفی که فرد در آن رابطه قرار دارد نیز می‌شود. در صورتی که در طرف مقابل، وقتی قابلیت اطمینان و وابستگی به همسر کمتر شود، اعتماد نیز کاهش پیدا می‌کند. در نتیجه شریک عاطفی در‌های رابطه‌اش را به روی دیگران باز می‌کند و به مکالماتی با دیگران یا (گفتگوهای شخصی) مشغول می‌شود که ویژگی‌های منفی رابطه‌ای که در آن است را بیشتر برایش پررنگ و بزرگ می‌کند.

 

 

تخریب کردن به جای قدر‌دان بودن

زمانیکه یکی از شریک‌های عاطفی دست به بزرگنمایی خصوصیت‌های منفی طرف مقابل می‌زند؛ ویژگی‌های مثبت او را نیز بی‌اهمیت جلوه می‌دهد. چهار سوار تباهی (دفاع، انتقاد؛ تحقیر و دیوارکشی) بر رابطه حاکم می شوند. دکتر گاتمن می‌گوید، افرادی که به رابطه خود متعهد هستند، با یادآوریِ قدر شناسانه‌ی نکات مثبت یکدیگر، حتی وقتی با هم نیستند، قدر‌دان همسر خود هستند. یکی از اصلی‌ترین بخش‌های رابطه، گرامی‌داشت و بیان قدردانی نسبت شریک عاطفی است که جایگزین گفتگوی مخرب  با همسر (به طور مستقیم و در مقابل دیگران) است.

 

رنجش و تنهایی در رابطه

قدردانی از همسر با تلخی جایگزین می‌شود. رنجش و کینه با بحث‌هایی در سکوت، مانند این احساس که شریک عاطفی‌ام، خودخواه یا بی‌توجه است به درون رابطه وارد می‌شود. تنهایی، با مقایسه‌های نا‌مطلوب مانند این بیشتر می‌شود: " شریک عاطفی سابقم، بیشتر درکم می‌کرد" یا " همکارم، بیشتر هوایم را دارد". تنهایی باعث می‌شود تا فرد نسبت به روابط با دیگران آسیب‌پذیرتر شود. رنجشی که در رابطه جمع‌شده است منجر به کم شدن میل جنسی با شریک عاطفی و رابطه جنسی با فرد دیگر می‌شود. امتناع از رابطه جنسی ممکن است منجر به سرزنش شدن از طرف مقابل شود، که همین مطلب باعث می‌شود تا فرد احساس طرد شدگی بیشتر و تشدید موج خیانت شود.

 

ایده‌آل‌بینی روابط دیگر

زمانیکه رابطه به این نقطه می‌رسد، وابستگی کمتری نسبت به شریک عاطفی در رابطه به چشم می‌خورد، اعتماد کمتری در رابطه برای ارضای نیازهای اساسی‌ وجود دارد، سرمایه‌گذاری کمتری در رابطه انجام می‌شود و در نهایت با ایده‌آل‌سازی رابطه‌ی دیگر، کمتر فکر‌های مثبتی که برای رابطه مفید هستند به ذهن فرد خطور می‌کند. به جای آن، افکاری که برای رابطه مضر هستند مانند "شاید بدون یکدیگر حال بهتری داشته باشیم"، "شاید رها کردن  این رابطه ازماندن در آن بهتر باشد" و غیره به وجود می‌آید. پنجره بین زوجین با دیوار جایگزین می‌شود، و در همین حال این پنجره‌ها به سمت بیرون رابطه گشوده می‌شود. در این شرایط روابط فرازناشویی برای فرد خانه‌ای امن فراهم می‌کنند.

 

مخفی‌کاریها وشکستن حد و مرزها

مخفی‌کاریها به صورت سهوی شروع می‌شوند. الگوهای دیگری مانند بی‌ثباتی، دروغ، و نقض اعتماد، پس از آن به رابطه راه پیدا می‌کنند. در حالیکه در روابط خوب و پایدار از تعامل‌هایی که ممکن است باعث رنجش خاطر شریک عاطفی دیگر شود، اجتناب و دوری می‌شود، در روابط نامناسب، ایجاد رابطه با دیگران به منظور پر کردن خلاء عاطفی موجود در رابطه اتفاق می‌افتد. با شدت گرفتن مخفی‌کاری نسبت به شریک عاطفی، فرد به شکل فعالانه‌ای به سمت دیگران روی می‌آورد و در یک لحظه‌ که فرد بسیار آسیب‌پذیر است، حد و مرزها در هم می‌شکند و خیانت واقعی آشکار می‌شود. 
هنگامی که یکی از زوجین در حال طی کردن آبشار خیانت است، زوج دیگر در حال سقوط و فرو‌رفتن در زمین است(در هم می شکند). اعتماد از بین رفته است و با گذشت زمان، ممکن است به اختلال استرس پس از سانحه تبدیل شود.

 

لینک خبر:
https://www.gottman.com/blog/how-do-affairs-happen/

[کپی برداری و نقل تمام یا قسمتی از این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها، وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: سایت انتخاب بهتر” ممنوع است و شامل پیگیرد قضایی می شود]

 

 

captcha
نظر شما پس از تایید نمایش داده خواهد شد.
مشاهده نظرات بیشتر...