تعهد، چیزی نیست که در برابر تحلیل رفتن یک ازدواج ما را واکسینه کند. حتی برخی اینطور استدلال میکنند که خود تعهد علت تحلیل رفتن ازدواج است! تعهد چیزی است که ما را در مسیر نگه میدارد و کاری میکند که خشکسالی که بخش اجتناب ناپذیر یک زندگی زناشویی طولانی مدت است را پشت سر بگذاریم.
تعهد، چیزی نیست که در برابر تحلیل رفتن یک ازدواج ما را واکسینه کند. حتی برخی اینطور استدلال میکنند که خود تعهد علت تحلیل رفتن ازدواج است! تعهد چیزی است که ما را در مسیر نگه میدارد و کاری میکند که خشکسالی که بخش اجتناب ناپذیر یک زندگی زناشویی طولانی مدت است را پشت سر بگذاریم.
این ماه من و مارک سالگرد ۱۵ سالگی ازدواجمان را جشن میگیریم. رویدادی مهم که به من حس رسیدن به کمپ اصلی اورست را میدهد. خیلی خوشحالم که ۵۳۶۴ متر را بالا آمدیم و البته هنوز بیش از ۳۰۴۸ متر تا قله مانده است. و به راستی که این مقدار مانده، سختترین جای کار است.
بعضی روزها زندگی زناشویی سخت میشود. اما اینکه متعهد و وفادار باشید سخت نیست، هرچند آسان هم نیست.
اگر صادق باشم، از اینکه هنوز باید برای حفظ زندگی زناشویی مان تلاش کنم تعجب میکنم (و حتی شاید کمی از این بابت غمگین هستم). نباید تا الان از چم و خم کار آگاه میشدیم؟ این موهای خاکستری و خطوطی که بر چهره به جا مانده است نباید تا الان به من و او کمی درایت میداد؟ ۱۵ سال زندگی زناشویی با خاطرات بیشمار، شادیهای بیحد و حصر و حاصل آن دو دختری که مانند الماس میدرخشند را خلق کرده است. ما یک زندگی شاد و هدفمند با هم ساختیم. اما آیا این دستاوردها ما از خطرات ادامه یک زندگی ساکن یکنواخت محافظت میکند؟
ولی تا اینجا به وضعیت زندگی زناشویی خود نمره ۱۶ تا ۱۸ را میدهیم. اصطلاحی که چند ماه پیش وقتی هر دو بابت وضعیت کسل کننده زندگی زناشویی خود استرس داشتیم، برای خودمان ساختیم. ناخوشی مانند مهای روی پل گلدن گیت بر زندگی زناشوییمان سایه انداخت بود و آنرا کمرنگ میکرد و از شکوهش میکاست. هر دوی ما متوجه این موضوع بودیم. بیاهمیت شدن نسبت به زندگی زناشوییمان غیرقابل انکار بود.
شرایط را بررسی کردیم و اینطور تصمیم گرفتیم که زندگی زناشویی بدی نداریم.
هر دو موافق بودیم که تمام جوانب را بررسی کنیم: مدیریت خوب تضادها، مشارکت یکپارچه در مورد پول، فرزندپروری، و کارهای خانه. بخوبی با هم ارتباط برقرار میکنیم، اجازه نمیدهیم مسائل بدتر شوند، با خانواده یکدیگر بخوبی کنار میآییم، به کارهای یکدیگر علاقه نشان میدهیم و از هم حمایت میکنیم. هر آخر هفته برای شام با هم بیرون میرویم و بطور مرتب با هم رابطه جنسی داریم. اگر از من بخواهی ازدواجم را توصیف کنم میگویم «بد نیست» و نمره بین ۱۶ تا ۱۸ را به آن میدهم.
و اگر واقعا درباره آن فکر کنم، تبدیل کردن نمره زندگی به ۱۸ تا ۲۰ خیلی هم سخت و دور از دسترس نیست. میدانم اگر بیشتر در زمان حال حضور داشته باشم و بامحبتتر و باملاحظهتر باشم، گرما و صمیمیت ازدواج ما بالاتر میرود. بنظر من اگر تفریح بیشتری را به زندگی زناشویی اضافه کنیم، چشم انداز ما روشنتر میشود. خنده نیز همین تاثیر را دارد، شور و اشتیاق بیشتر، آتش آنرا شعلهور تر میکند. میدانم که اقامت یک شبه در هتل، مانند یک چکه ویتامین داخل رگ برای رابطهمان است. واقعا اگر «شش ساعت جادویی» جان گاتمن را پیاده میکردیم، بوجود آمدن تغییرات در زندگی ملموس بود.
میدانم با آگاهی از اینکه چه کسی هستیم و چه میزان عشق و تعهد به یکدیگر و زندگی که با هم خلق کردیم داریم، چرخها را بحرکت در میآوریم تا آرامش زندگی زناشوییمان را افزایش دهیم. میدانم این فصل نیز خواهد گذشت زیرا این هم فقط یک فصل است. چارچوب بندی آن بعنوان لحظهای در دالان طویل زمان به من کمک میکند تا گسترهای که در آن هستیم و همیشه بودهایم را ببینم. گهگاه برحسب ماه اندازه گیری می شود گهگاه برحسب سال. من این مرحله را «زمستان» مینامم، نه چون بین ما سردی و بیروحی وجود دارد بلکه چون در این مرحله بیحرکتی، کم فعالیتی و تنبلی وجود دارد. نمیدانم چقدر طول میکشد ولی این هم میگذرد و راه را برای فصل جدید باز میکند.
بنابراین مرحلهای که در آن نمره ۱۶ تا ۱۸ را به زندگی میدهم را با آغوش باز می پذیرم. در برابر آن مقاومت نمیکنم و مورد پذیرشش قرار میدهم. آنرا به این شکل معنا نمیکنم که ازدواج ما ازهم پاشیده است و یا ابدی خواهد بود. به افکاری مانند «محکوم به شکست هستیم» و یا «این آغاز یک پایان است» فکر نمیکنم. در واقع زمانیکه از فصلی بودن روابط آگاهام، در مورد شرایطی که خود را در آن یافتیم، حسی مانند کنجکاوی کودکانه دارم. اولین باری نیست که به اینجا رسیده ایم؛ و آخرینش هم نخواهد بود.
در حال حاضر مسیر زندگی را بر پایه تعهد قرار دادهام. تعهد مانند یک خلبان خودکار وارد عمل شده است و ما را تا وقتی آماده بازگرداندن ماشین به مسیر شویم، در مسیر حفظ میکند. شاید روشن شدن ماشین زندگی همین ماه وقتی با هم دوتایی به سفر میرویم و در خلون سوگندهای خود را مرور میکنیم اتفاق بیافتد. وقتی این کار را انجام دهیم، شاید درست مثل قبل کمکم به سمت بهار زندگی حرکت کنیم.
تعهد، چیزی نیست که در برابر تحلیل رفتن یک ازدواج ما را واکسینه کند. حتی برخی اینطور استدلال میکنند که خود تعهد علت تحلیل رفتن ازدواج است! تعهد چیزی است که ما را در مسیر نگه میدارد و کاری میکند که خشکسالی که بخش اجتناب ناپذیر یک زندگی زناشویی طولانی مدت است را پشت سر بگذاریم.
به احتمال زیاد دوباره رابطهمان تحلیل میرود و شاید پنج یا ده سال دیگر دوباره به همین زمستان رابطهمان برسیم. امیدوارم وقتی این اتفاق رخ دهد، این جملاتی که امروز نوشتم را دوباره بخوانم و به خودم یادآوری کنم مشکلی نیست. این تنها یک فصل است و فصل ها میگذرند.
https://www.gottman.com/blog/embracing-seasonal-shifts-in-our-marriage/
[کپی برداری و نقل تمام یا قسمتی از این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها، وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: سایت انتخاب بهتر” ممنوع است و شامل پیگیرد قضایی می شود]