مسئولیتپذیری ارزش و فضیلت بزرگی است و شهروندان جوامع سامان یافته که سعادتمند، شادکام، خرسند، امیدوار و خوشبین در کنار هم زندگی میکنند، اگر در یک چیز مشترک باشند، آن همان مسئولیتپذیری است.
از تو رُسته است ار نکوی است ار بد است ناخوش و خوش هر ضمیرت از خود است
گر به خاری خستهای، خود کشتهای ور حریر و قز دری، خود رشتهای
مسئولیتپذیری، فضیلت گمشدهای است که میتواند بذر سلامت روان، نشاط و خشنودی درونیِ زندگیِ ما را آبیاری کند. این آب مانند تمام آبهای دنیا دائمی نیست و برای استمرار آن باید همواره تفکر و عمل مسئولانه داشته باشیم.
مسئولیتپذیری ارزش و فضیلت بزرگی است و شهروندان جوامع سامان یافته که سعادتمند، شادکام، خرسند، امیدوار و خوشبین در کنار هم زندگی میکنند، اگر در یک چیز مشترک باشند، آن همان مسئولیتپذیری است.
مسئولیتپذیری در واقع اکسیر نیکزیستی است؛ یک سبک و شیوۀ زندگی در جهان است. مسئولیتپذیری یکی از سرچشمههای جوشان نشاط، سرزندگی و رسیدن به قدرت شخصی است.
انسان تا وقتی کودک است، برای ارضای نیازها و خواستههای خود به دیگران متکی است؛ اما در فرآیند رشد و تحول روانی بهصورت فزاینده به تلاشها و اقدامات خود متکی میشود.
یکی از ویژگیهای افراد رشد یافته که مراحل تحول طبیعی را به خوبی پشت سر گذاشتهاند این است که آموختهاند مسئولیت زندگی، وظیفۀ برآوردن نیازهای جسمی، احساسی، شناختی و معنوی خود را به دست بگیرند. در روانشناسی برای این ویژگی نامهای مختلفی ذکر شده، ولی بیش از همه به استقلال و خودمختاری یا خود کارآمدی شهرت دارد. در یافتههای جدید روانشناسی مثبتنگر ، کارآمدی شخصی از مؤلفههای مهم سرمایۀ روانشناختی به شمار میرود.
گرچه ما موجوداتی اجتماعی هستیم و شکوفایی توانمندیهایمان همواره در بطن جامعه و تعاملات گروهی اتفاق میافتد اما در این دنیای پر از فلسفهها و چشماندازهای گوناگون باید بتوانیم به شناخت و قضاوت خود امیدوار باشیم؛ باید بتوانیم به ارزیابیهای خود اعتماد کنیم؛ به دنیا از دریچۀ چشم خود بنگریم؛ مسیر زندگیمان را ترسیم کنیم و بیندیشیم که برای رسیدن به آیندۀ دلخواهمان چه باید بکنیم؟ به عبارت دیگر باید مسئولیت نیازها، خواستهها، تصمیمات و اقدامات خود را بپذیریم.
خیلی وقتها ایدۀ «مسئولیتپذیری» به معنای قبول بایدها و نبایدهای جدید است؛ در حالی که مسئولیتپذیری ممکن است پاسخ منفی به وظایف و انتظارات و تکالیفی باشد که هرگز نباید آنها را میپذیرفتیم.
برای بسیاری از ما پاسخ مثبت به درخواستهای غیرمنطقی آسانتر و بیدردسرتر از بیان خواستهها و علاقۀ واقعی خودمان است. درحالیکه بر اساس تعریف دقیق و روشن مسئولیتپذیری، قبول وظیفه و انجام دادن کارهایی که در اصل وظیفۀ دیگران است، خودش به معنای مسئولیتگریزی است. همۀ ما باید حد و مرزهای خود را بشناسیم و درک کنیم که قلمرو ما در کجا تمام و قلمرو دیگران از کجا شروع میشود. باید بدانیم چه مسائلی مربوط به ما هست و چه مسائلی نیست؛ چه چیزهایی در کنترل ما هست و چه چیزهایی نیست و سرانجام اینکه چه اموری جزو مسئولیت ما هست و کدام نیست.
شاید سادهترین تعریف برای فهم مسئولیتپذیری و کارآمدی شخصی این باشد که کارآمدی و مسئولیتپذیری از جمله دستاوردهای شخصی و لازمه و اساس یک زندگی اخلاقی است که هر دو، پایه و اساس مشارکتهای اجتماعی به شمار میروند.
کارآمدی شخصی و مسئولیتپذیری از جمله عناصر اصلی سلامت روان هستند. و جوهر کارآمدی شخصی خوب اندیشیدن است. باید در برابر ارزشهای پیشنهادی دیگران بیشتر و عمیقتر بیندیشیم؛ باید مطابق ارزشهای خود و بر اساس آن زندگی کنیم. اساس مسئولیتپذیری در این است که ما علت و معلول خواستههای خود باشیم؛ برخلاف رویهای که اجازه میدهیم دیگران خواستههایشان را به ما تحمیل، یا راه برآوردن نیازهایمان را تعیین کنند و ما خواستههای شخصی خود را به تعویق اندازیم تا خواستههای آنها برآورده شود. با کارآمدی شخصی و مسئولیتپذیری میتوانیم به قدرت شخصی دست یابیم؛ اگر برخلاف این رویه حرکت کنیم، قدرت و توان شخصی خودمان را که همان اراده و هویت واقعی ما است به دیگران واگذار کردهایم. باگوش دادن به گفتههای مردم در خیابان، تاکسی، مکانهای عمومی و جمعهای خانوادگی متوجه میشویم که به یک ملت قربانی تبدیل شدهایم. اینگونه استنباط میشود که دیگران بدون دخالت و اجازۀ ما، ما را در چنین شرایط بد و ناگواری قرار دادهاند و خودمان هیچ سهم و نقشی در ایجاد یا پایان دادن به آن نداریم. این برداشت، نشانۀ مسئولیتگریزی ما در زندگی فردی، خانوادگی، شغلی و اجتماعی است.
در واقع ما از خود سلب مسئولیت میکنیم و زندگی را خارج از کنترل خود میپنداریم. حتی بسیاری از جامعهشناسان و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی نیز عوامل بیرونی را چنان قدرتمند و تعیینکننده میشمارند که به وضوح یا به طور ضمنی می گویند در قلمرو فردی از کسی کاری ساخته نیست. جدای از نادرستی اینگونه تحلیلها که سهم محیط و عوامل بیرونی را تعیینکننده قلمداد میکنند، چنین برداشتهایی با ترویج بهانه، عذر و دلیلتراشیهای بیمورد آسیبهای فراوانی به ساحت زندگی فردی و اجتماع وارد میکنند. با طفره از پاسخگویی در قبال اقدامات و تصمیمهای خود و پیامدهای آن، از کارآمدی شخصی و احساس ارزشمندی فاصله میگیریم. از این رو ایجاد و نگهداری روابط اجتماعی غنی که از عوامل مهم و حساس خشنودی ما است، غیرممکن میشود. افرادی که جامعه و محیط را تعیینکنندۀ شرایط انسان میدانند، او را از پاسخگویی در قبال شرایطی که مستقیم یا غیرمستقیم، برای خود ساخته است مبرا میکنند؛ البته آنها نیت بدی ندارند و مدعیاند به انسانیت وفادار هستند. به اعتقاد آنها مردم با دشواریهای زیادی روبهرو بوده و هستند که هیچ کنترل مؤثری بر آن ندارند؛ این حرف درست است اما وقتی افرادی را که با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند از پاسخگویی در قبال تصمیمها و اقداماتشان معاف میکنیم و میکوشیم ناجی آنها باشیم، این ناجیگری از ناحیۀ هر کسی هم که باشد، اهانت به قدرت و توان انسانی آن افراد محسوب میشود.
ما باید در موقع رویارویی با چالشهای اجتنابناپذیر زندگی، از مثلث قربانی بیرون بیاییم و با پا گذاشتن در دایرۀ توانمندیهای خود از آن استفاده کنیم.
ما میتوانیم و باید یاد بگیریم که در مقابل رنج، از دستدادگی، فقدان، سوگ و دشواری، به جای روی آوردن به قربانیگری، از خود بپرسیم:
- الان چه میخواهیم و به دنبال چه هستیم؟
- حالا میخواهیم چه کنیم؟
- گزینهها و انتخابهای پیش روی ما کدامند؟
- در این شرایط چگونه میتوانیم کیفیت زندگی خود را بهتر کنیم؟
- برای دستیابی به خواستههای خود از کدام منابع درونی و بیرونی برخورداریم؟
برای پاسخ به این پرسشها باید بپذیریم که ما بزرگتر و توانمندتر از مشکلات پیش آمده هستیم. باید هوشیار و آگاه شویم که وقتی در بزرگسالی به دلیل ظلمی که در کودکی به ما شدهاست، هنوز خود را یک قربانی قلمداد میکنیم، بجز درجا زدن و گاهی دریافت دلسوزیهای بیهوده، هیچ خدمتی به خود نمیکنیم.
مسئولیتپذیری،خودمختاری و کارآمدی شخصی مفاهیمی هستند که بعضی باضدیت و خصومتورزی با آنها برخورد میکنند. در جامعۀ کنونی ما بسیاری میخواهند دشواریها و مشکلات زندگی خود را ناشی از اعمال و رفتار دیگران بدانند. با وجود اینهمه ظلم و بیعدالتی در جهان میتوان به راحتی برای این طرز فکر توجیه منطقی قائل شد. اما کم و بیش شاهدیم که در جامعه توجه فزایندهای به اهمیت خود کارآمدی میشود و اینکه باید سرنوشتمان را به دست خودمان بگیریم. یکی از نشانههای آن اهمیت دادن والدین به ارزشهایی چون استقلال، خودمختاری، اتکا به خود و خودکار آمدی است که از مدارس میخواهند فرزندانشان را در این جهت پرورش دهند.
هنوز از مرحله پذیرفتن مسئولیتپذیری بهعنوان یک سبک و شیوۀ زندگی، فاصلۀ زیادی داریم؛ اما کموبیش نشانههایی از جوانه زدن آگاهی دیده میشود. شاید بتوان گفت پس از این همه مسئولیتگریزی، عذر و بهانه، دلیل تراشی و مقصر دانستن عوامل بیرونی و اثربخش نبودن این راهکارها، زمان استقبال از مسئولیتپذیری رسیده است.
بیگناه است آسمان در تیره بختیهای ما اختر ما را فروغ شعلۀ ادراک سوخت
[کپی برداری و نقل تمام یا قسمتی از این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها، وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: سایت انتخاب بهتر” ممنوع است و شامل پیگیرد قضایی می شود]