به نظر میرسد تئوری انتخاب در کشورها و مناطق مختلف به شیوههای متفاوتی معرفی شده است. با این حال مضمون مشترک بین آنها این است که فردی، این ایدهها را خوانده و یا راجع به آنها مطلبی شنیده سپس برای کسب اطلاعات بیشتر با دفتر مرکزی تماس گرفته و یا مستقیماً یکی از اساتید را برای سخنرانی دعوت کرده است.
«چه بسیارند کسانی که با خواندن یک کتاب، دورهی جدیدی از زندگی را برای خود رقم زدهاند.»
هنری وارد بیکر
در اواخر دهه پنجاه، روانپزشک جوانی که در لس آنجلس کار میکرد، بخاطر اثربخشی رویکردش، توجه همکاران متخصص خود را بسوی خود جلب کرد. او که در مدرسه ونتورا روی دختران بزهکار کار میکردبا توجه به این واقعیت که علاقه به شیوهِ کاری او رو به رشد بود، شروع به ارائه سخنرانی در مورد ایدهها و شیوههای خود کرد. در یکی از این جلسات در سال ۱۹۶۲، دکتر ویلیام گلسر کاملاً بصورت خودجوش برای رویکرد خود اسم انتخاب کرد و همانجا بود که "واقعیت درمانی" متولد شد.
گلسر حتی پیش از این در سال ۱۹۶۰، اولین کتاب خود را با نام "سلامت روانی و یا بیماری روانی " منتشر کرده بود. درست از همان ابتدا اینطور بیان کرد که بهزیستیِ روانی چیزی فراتر از قلمرو پزشکی است و او مشتاق دستیابی به مخاطبان گستردهتری بود.
"من بهشدت احساس میکنم که مشکل بیماری روانی و اختلالات کارکردی را نمیتوان رفع کرد مگر اینکه افرادی که چیزی در مورد این مشکل میدانند، نقشی فعال در رفع آن ایفا کنند نه اینکه حل کردن کل این شرایط را بهعهده روانپزشکان بگذارند".
علاقه به دستیابی به جایگاهی فراتر از محدوده روانپزشکی از ویژگیهای بارز رویکرد گلسر بوده است و در سال ۱۹۶۷ او موسسه واقعیت درمانی را تاسیس کرد. در طول چهل سال بعدی، این سازمان در شصت کشور دنیا گسترش یافت و تمام قارههای کره زمین بجز قطب جنوب را دربرگرفت. حداقل در نه کشور از این کشورها، بیش از هزار نفر دورههای تئوری انتخاب و واقعیت درمانی را گذراندهاند. این مقاله امیدوار است به بررسی این پدیده بپردازد که موسسه انتخاب، کجا ایستاده است و در ادامه مسیر خود قصد دارد به چه سمت و سویی حرکت کند.
بعنوان یک تحقیق پیش زمینهای، بررسی کوچکی روی برخی کشورها و مناطقی که با موسسه ویلیام گلسر مرتبط هستند انجام دادم. هدف صرفا این بود که به یک برداشت خلاصهای از آنچه در سرتاسر جهان رخ میدهد دست پیدا کرده و به به هیچ عنوان به دنبال آمار و ارقام خیلی دقیق نبودم. برای دستیابی به چنین نتیجهای با نمایندههای مختلف موسسه در سرتاسر دنیا ارتباط برقرار کردم و چکیده نظرات آنها را در این مقاله آوردهام.
وضعیت موسسه ویلیام گلسر در جامعه بین الملل
به نظر میرسد تئوری انتخاب در کشورها و مناطق مختلف به شیوههای متفاوتی معرفی شده است. با این حال مضمون مشترک بین آنها این است که فردی، این ایدهها را خوانده و یا راجع به آنها مطلبی شنیده سپس برای کسب اطلاعات بیشتر با دفتر مرکزی تماس گرفته و یا مستقیماً یکی از اساتید را برای سخنرانی دعوت کرده است.
در ابتدا متخصصان علاقمند در سرتاسر آمریکای شمالی بدنبال راهی بودند تا واقعیت درمانی را از خود دکتر گلسر بیاموزند. ولی در خارج از آمریکا تئوری انتخاب و واقعیت درمانی به شیوه های مختلفی گسترش یافت. در برخی موارد فردی پس از آموختن واقعیت درمانی در ایالات متحده آمریکا، این ایده را به کشور خود برگرداند و در آن جا شروع به آموزش آن کرد. در موارد دیگر یک عضور هیئت علمی موسسه ابتکار به خرج داده و سخنرانی و یا ارائه دوره در کشور و یا منطقهای جدیدی را پیشنهاد کرد. خود دکتر گلسر همواره مشتاق بازدید از مناطق جدید بود و سخاوتمندی او بابت در دسترس بودن برای برگذاری سخنرانیها و دورهها، به ایجاد بنیادی درست و دقیق برای توسعه بیشتر کمک کرد. در کنار خود دکتر گلسر، دکتر رابرت وبولدینگ به شکل ویژهای در ارتقای این ایدهها چه در داخل و چه در خارج از آمریکای شمالی، با بازدید فعالانه از کشورهای جدید و همچنین از طریق نوشتن تعداد قابل توجهی کتابهای با کیفیت در زمینه واقعیت درمانی نقش بسیار پررنگی داشته است.
کمی بعد از انتشار کتاب "مدیریت زندگی با تئوری انتخاب" در سال ۱۹۸۴، گسترش جهانی موسسه واقعیت درمانی با جدیت آغاز گردید. در دهه هشتاد، شعبههای رسمی موسسه در یوگسلاوی آن زمان ( که الان به کشورهای اسلوونی، کراوسی، بوسنی و هرزگویین تقسیم شده است)، ایرلند، ژاپن، استرالیا و نیوزیلند تاسیس شد. در دهه نود شعبههایی در کانادا و سنگاپور تاسیس شد. سپس در قرن جدید شعبههایی در کلمبیا، انگلیس، بوسنی و هرزگوین و هند تاسیس شد. توسعه چشمگیر در اواخر قرن نوزدهم، تاسیس انجمن اروپایی واقعیت درمانی توسط لئون لوژک از اسلوونی بعنوان سازمان اصلیِ شاخههای مختلف اروپایی بود.
در برخی کشورها مانند ایرلند و استرالیا، افرادی که جذب مفاهیم جدید شده بودند، گروهی آماده از افرادی بودند (مانند انجمن معلمان، یا موسسه مشاوران راهنمایی)، و به نظر میرسید این مسئله با کمک شبکههای ارتباطی از پیش موجود، به گسترش سریع این ایده ها کمک کند. درهر صورت مناطقی که بیشترین رشد را داشتند، سازمانهای خود را تاسیس کردند و این ساختارهای جدید به گسترشِ موثرترِ این ایدهها کمک کرد.
در شش کشور (استرالیا، کانادا، کرواسی،ایرلند، نیوزلند، و اسلوونی) از هر 5000 ساکن این مناطق، حداقل یک نفر، یکی از دورههای تئوری انتخاب و واقعیت درمانی گذرانده است. در یک مورد، یعنی ایرلند، این نسبت 1 به 1360 است. اینها ارقام چشمگیری است. تعداد اساتید واقعی در این هفت کشور، یک به سیزده مربی و یک به هشت مربی ارشد (مربیان موسسه گلسر دورههای پایه تئوری انتخاب، و مربیان ارشد دورههای پیشرفته تئوری انتخاب را میتوانند تدریس کنند) است. در این کشورها در حال حاضر بطور متوسط یک مربی به ازای هر 1.5 میلیون نفر و یک مربی ارشد به ازای هر سه میلیون نفر وجود دارد.
بررسی دقیقتر آشکار کرد که تعداد داوطلبانی که دوره پایه را به اتمام رساندهاند، با تعداد اساتید در آن منطقه رابطه مستقیمی ندارد. بنابراین تنها با افزایش دادن تعداد اساتید، بعید است که تعداد شرکت کنندگان این دورهها افزایش یابد. آنچه مهمتر به نظر میرسد، در دسترس بودن یک هیئت از اساتید برای ارائه دورهها و سرپرستی آنهاست که میتواند به رشد این تئوری کمک کند. چنین دسترسی به ترکیبی از زمان، نزدیک بودن از نظر مکانی، انگیزه و سخاوت بستگی دارد.
بیشتر موسسات گلسر در سرتاسر دنیا به شکل سازمانهای غیرانتفاعی عمل میکنند و تعداد کمی از آنها میتوانند به موقعیتِ موسسه خیریه رسمی تبدیل شوند. براساس مقررات محلی برخی از کشورها، برای تمامی انجمنها باید مراحل ثبت نامِ پرهزینهای طی شود، که این قانون بیشتر به منظور ایجاد بازداری برای گروههایی است که قصد سوء استفاده از نام این سازمانها را دارند. در بیشتر کشورها خود موسسه نقشی فعال در هماهنگ سازی دورهها ایفا میکند ولی در برخی جاها، ارتقا دورهها تقریباً بطور کامل به اعضای هیئت علمی همان منطقه بستگی دارد.
پیشینه شغلی افرادی که به دورههای موسسه گلسر علاقمند هستند از کشوری به کشور دیگر متفاوت است، ولی به نظر میرسد معلمین در رأس فهرست تمام مناطق قرار داشته باشند. مشاوران، مددکاران اجتماعی و روانشناسان نیز در ردههای بعدی قرار دارند. در برخی کشورها از سوی جامعه تجاری علاقه قابل توجهی نشان داده می شود. در مورد جنسیت کارآموزان، در بیشتر مناطق زنان حدود ۶۰ تا ۸۰ درصد آنها را تشکیل میدهند. این عدم تعادل اگرچه در حرفههای یاری دهنده امر رایجی است، ولی جزء بخشهایی است که باید به آن پرداخته شود.
علاوه بر عضویت در WGI بین المللی، که اعضا را محق دریافت مجله و خبرنامه میداند، بیشتر انجمنهای ملی نوعی طرح عضویت محلی نیز دارند. بدیهی است که نیازهای منطقهای متفاوت است ولی انجمنهای مختلف موسسه احتمالاً بتوانند از تبادل تجربیات در این مناطق سود ببرند.
انجمنهای ملی همچنین از نظر تعداد و نوع رویدادهایی که برگزار میکنند با هم تفاوت دارند. تعدادی از آنها هر دو سال یکبار کنفرانس برگزار میکنند، برخی از آنها سالی یکبار و بعضی از آنها رویدادهای خاصی برای اساتید، گروههای کانون و توسعه حرفهای برگزار میکنند. اکثر آنها نوعی خبرنامه و وبسایت دارند.
موسسه گلسر در ابتدا "محصولی" بسیار واضح و روشن برای ارائه به افراد داشت: آموزش واقعیت درمانی. تقریباً با گذشت پنجاه سال، هم اکنون این چشم انداز تغییر کرده و امروزه افراد به دلایل مختلفی از جمله، آموزش در زمینه درمان، تحصیل، مدیریت و بهزیستی فردی به سراغ آموزشهای گلسر میآیند.
برداشت اولیهای که از مربیان موسسه گلسر در سرتاسر جهان داشتیم نشان میدهد علی رغم اینکه معمولا افراد مختلف بنا به دلایل یکسانی از جمله، آموزش و درمان در دورههای موسسه شرکت میکنند، ولی افراد بسیاری هم وجود دارند که بنا به دلایل دیگری در این دورهها شرکت میکنند و از آنها بهره میبرند. به عنوان مثال، بسیاری از آنها برای داشتن مدیریت روابط، مدیریت استرس، و یا دستیابی به شادی و شادمانی و بهبود کیفیت زندگی به موسسه مراجعه میکنند. هرچند موسسه گلسر مرتبا به افراد یادآوری میکند که این دورهها جلسات درمانی نیست، اما بیشتر آنها با توقع غنی سازی فردی و حرفهای به سراغ دورهها میآیند. دورههای موسسه گلسر از شهرت خوبی برخوردار شدهاند و رویکرد کلی نسبت به آن این است که دورههایی موثر، با درکی آسان و راحت، بدون مطالب اضافه است و در جهت حفظ کرامت و احترام نسبت به تمامی انسانها باشد. همچنین نتایج خروجی دورهها نشان میدهد افراد پس از شرکت در این دورهها روابط مطلوبی با یکدیگر برقرار و دوستان خوبی پیدا میکنند.
با وجود کیفیت بالای دورهها، لزوما افراد دورههای پایه خود را تا گرفتن گواهینامه ادامه نمیدهند. آمار افرادی که تا انتهای مسیر با موسسه همراه هستند بسته به نقاط مختلف دنیا تفاوت دارد و از ۳٪ تا ۵۰٪ در نوسان است. اساتید مختلف دلیل این مساله این گزینههایی زیر میدانند:
- فقدان اساتید کافی
- فقدان برنامههای تخصصی برای گروههای خاص
- هزینه آموزش
- مسافتهای دور برای دریافت آموزش
- فقدان شناخت علمی کافی
- زمان فشرده دورههای آموزشی
برخی کشورها سیاست آموزش به افراد متخصص را در پیش دارند، در حالیکه برخی دیگر به دنبال آموزش عمومی هستند. بسیاری از دورههای موسسه گلسر برای متخصصین طراحی شده است، اما کم نیست دورههایی که برای عموم طراحی و در سراسر دنیا آموزش داده میشود.
موسسه ویلیام گلسر در تمام اشکال مختلف خود در سرتاسر جهان در طول چهل و پنج سالی که از زمان انتشار "واقعیت درمانی" میگذرد، دستاوردهای زیادی داشته است. با وجود موانعی مانند مسافت جغرافیایی و زبان، ایده های آن در کشورهای مختلف و سرتاسر برخی از بزرگترین کشورهای جهان گسترش یافته است. ترجمه سریع و فوق العادهِ کتابهای گلسر به انواع و اقسام زبانها (با وجود اینکه ما هنوز به ترجمههای بیشتری نیاز داریم) خود به تنهایی یک دستاورد مهم تلقی شده و وسعت انتشار آثار توسط موسسهها و افراد بسیار چشمگیر است.
آموزش تئوری انتخاب در سالهای اخیر پیشرفتهای چشمگیری داشته است. این رویکرد در آموزش و پرورش، زندانها، کاربرد در فجایع طبیعی، مدیریت خشم، و اعتیاد به کار گرفته شده و بازخوردهای مخاطبین در کاربست این تئوری در حوزههای گفته شده بسیار مثبت و نشانگر تغییرات شگرفی در سبک زندگی افراد بوده است.
وضعیت موسسه ویلیام گلسر در آینده
از آنجایی که داشتن نگاهی رو به آینده و بهبود مستمر بخشی از فلسفه تئوری انتخاب است؛ بنابراین سوالی که از خود باید بپرسیم این است: در تلاش برای پیشرفت موسسه گلسر چه اقداماتی باید صورت گیرد؟
یکی از دلایل اصلی نگرانی در این مورد، کمبود اساتید در دسترس در بسیاری از مناطق است، نکته ای که کمی بعد با جزئیات بیشتر به آن خواهیم پرداخت. این همان داستان ماهی به مردم دادن یا ماهیگیری به آنها یاد دادن است. وقتی کشورها و یا مناطق جدیدی با تئوری انتخاب آشنا می شوند، تامین تعداد زیادی از افراد دارای مجوز که بتوانند هسته یک انجمن محلی WGI را تشکیل دهند موضوع مهمی خواهد بود. در اسرع وقت تیمی محلی متشکل از مربیان باید با برنامههای آموزشی خاص آماده شوند. نزدیک بودن جغرافیایی کشورها به یکدیگر برای در دسترس بودن مربیان همسایه میتواند مهم باشد. هرچند که مربیان آمریکایی و استرالیایی نشان دادند که بعد مسافت، مانعی برای گسترش این رویکرد به نقاط مختلف دنیا نیست.
تا بدینجا موسسه، آموزشهای خود را بصورت یکپارچه در سرتاسر دنیا ارائه کرده است. اما در ادامه باید دید آیا بهتر است این آموزشها همچنان بصورت سراسری برگزار شود و یا میتوان تغییراتی را در آن بوجود آورد. برای انجام این کار ابتدا باید دید که معیارهای هر کشور چیست و سپس آموزش را بسته به فرهنگ کشور بومی سازی کرد. بطور مثال ممکن است برای برخی از افراد شرکت کردن در دورههای ۴ تا ۵ روزه مقدور نباشد؛ پس میتوان در مورد تغییر شیوه آموزش به صورتی که افراد بتوانند در دورهها شرکت کنند، فکر کرد.
من عمیقا اعتقاد دارم که اگر به صورت مستمر کیفیت دورهها را بهبود داده و بعنوان بخشی از این روند، از روشهای علمی، مانند روششناسی تحقیق استفاده بیشتری کنیم، میتوانیم علاقمندان بیشتری را از سوی جامعه علمی به سوی تئوری انتخاب جلب کنیم.
با توجه به این واقعیت که تئوری انتخاب پتانسیل بالایی برای پژوهش در زمینههای گوناگون دارد، معتقدم باید یک ذهنیت علمی را در آموزش و پرورش بوجود آوریم. اثربخشی واقعیت درمانی به عنوان یک شیوه مشاوره، و موفقیت مدرسه باکیفیت بعنوان یک رویکرد آموزشی، موضوعات مهمی هستند که باید پایه گذاری شوند اما در عین حال اثربخشی فردی بعنوان یک درمانگر، معلم و یا مدیر در محل کار خود نیز به نوبه خود از بخشهایی جدی حوزه اثر این رویکرد است.
در موسسه گلسر، مربیان عاشق نقل قولی منسوب به باکمینستر فولر هستند:
«اگر همچنان کاری که قبلاً انجام میدادی را انجام دهی، به همان چیزی که قبلاً به آن رسیدی خواهی رسید!»
با نگاهی به کار افرادی که در زمینه بازاریابی موفق بودهاند، به راحتی میتوان متوجه این واقعیت شد که موسسه همچنان نیاز به استراتژیهای بهتری برای بازاریابی دارد. حتی ممکن است موسسه نیاز به گرفتن مشاورههای تخصصی در این زمینه داشته باشد. هرچند که موسسه یک نهاد بازرگانی نیست و کسب سود هدف نهایی آن نیست، ولی یافتن روشهای جدید برای ارتقای تئوری انتخاب و کاربردهای آن جزء اهداف اصلی این موسسه است. من معتقدم موسسه ویلیام گلاسر، بعنوان یک سازمان بین المللی، اکنون، با وجود هیئت هایی در سرتاسر جهان که روی پای خود ایستادن را آغاز کرده اند، دوره نوجوانی خود را پشت سر گذاشته است. همزمان با نوشتن این مقاله، پیشنهاداتی به موسسه در جهت ایجاد یک هیئت بین المللی شده است، هیئتی که از لحاظ ماهیت و وسعت واقعاً بینالمللی بوده و سخنرانی هایی از آمریکا، کانادا و میزبانی جوامعی که موسسه ویلیام گلاسر را در سرتاسر جهان تشکیل میدهند را شامل شود. چنین چارچوبی میتواند با در نظر گرفتن اختلافات احتمالی بین کشورهای مختلف و به رسمیت شناختن آنها، ساختاری مناسب برای پیادهسازی بسیاری از این ایدهها را به وجود آورد.
اگر اعضای ما در سرتاسر جهان بخواهند بسوی یکپارچه تر شدن بعنوان یک موسسه گام بردارند، آنگاه برای ما تعریف دقیق اینکه "دنیای مطلوب" چیست موضوع بسیار پر اهمیتی خواهد شد. ایده تئوری انتخاب گلاسر، اینکه فقط کنترل رفتار خودمان در دست ماست و نه دیگران، این ایده که به اصطلاح "بیماری روانی" یک رفتار انتخاب شده است، نیازهای اساسی، اهمیت روابط، مفاهیم دنیای باکیفیت و رفتار کلی، این باور که هر فرد در هر زمان بهترین گزینه که آنرا از همه بهتر میداند انتخاب میکند، اهمیت مشارکت و خودارزیابی، این دیدگاه که مدارس در کار و روابط خود نیازمند کیفیت هستند نه سیستم های انضباطی بیشتر، اهمیت تمرکز روی بهزیستی روانی...اینها همه و همه، ایدههایی هستند که بسیاری از ما را به سوی این سازمان جذب کردهاند. در حالیکه به عقاید اصلی خود پایبند هستیم باید بتوانیم آنها را تحت نظارت، مورد بررسی علمی قرار دهیم. همچنین باید پذیرای خلاقیت دائمی اعضای خود بوده و در پی یافتن مولفهها و کاربردهای تئوری انتخاب باشیم.
همچنین معتقدم به هماهنگی بهتر و بیشتری برای رویدادهای محلی و بینالمللی نیاز داریم. برای مثال برگزاری هر دو سال یک بار کنفرانس بین المللی (مثلا در سالهای زوج)، باعث قدرتمندتر شدن موسسه به عنوان یک نهاد بین المللی میگردد.
یک ضرب المثل ایرلندی میگوید “Ni neart go cur le chéile” تقریبا یعنی "ما با هم قدرتمندتر میشویم". جهان را تقریباً میتوان به افرادی که به بقای اصلح اعتقاد دارند و افرادی که به زندگی و همکاری مشترک “le chéile” معتقدند تقسیم کرد. زمانیکه ما داشتیم "تئوری انتخاب" را مینوشتیم، دکتر گلسر گهگاه روانشناسی بیرونی و درونی را به شکل "روانشناسی من" و "روانشناسی ما"، همان چیزی که ما آن را روانشناسی “le chéile” مینامیم توصیف میکرد. موسسه ما قویاً بر پایه "روانشناسی ما" بنیان شده است و این بزرگترین نقطه قوت ماست. ما با استفاده از این نقطه قوت میتوانیم ایدههای تئوری انتخاب در مدارس، منازل و دانشگاهها گسترش داده و به افراد کمک کنیم تا زندگی خود را با خِرَد و تدبیرِ آن غنی تر سازند.
در اواخر دهه پنجاه یک روانپزشک جوان، با گروهی از دختران بزهکار مواجه شد، از خود سوال کرد چه میزان از آموخته هایش تا اینجای کار، موثر واقع میشود. از آن پس دکتر گلسر هیچگاه حتی از به چالش کشیدن ایدههای خود دست نکشیده و در پی بهبود مداوم آنها بوده است. ما از این شجاعت بهره بردهایم و بعنوان یک موسسه از این الهام چشمگیر میتوانیم بهرهمنده شویم.
[کپی برداری و نقل تمام یا قسمتی از این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها، وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: سایت انتخاب بهتر” ممنوع است و شامل پیگیرد قضایی می شود]