اینکه بر روی تغییر همسرتان هیچ کنترلی ندارید به این معنی نیست که اصلا نباید آرزوها و یا خواستههایی داشته باشید که برآورده شدن آن آرزوها و یا رسیدن به آن خواستهها به نحوی شامل تغییر همسرتان نیز هست. داشتن چنین احساسها و فکرهایی برای رسیدن به آرزوها و خواستهها کاملا طبیعی است! ولی به هر حال برای جلوگیری کردن از ناامیدی و سرخوردگی، بسیار مهم است به یاد داشته باشید که این خواستهها، آرزو هستند و اصلا چیزهایی نیستند که تحت کنترلتان باشند.
چگونه موضوع تغییر کردن همسرتان را پیش بکشید بدون اینکه درگیر عملکرد دفاعی شوید
به عنوان درمانگر، بیشتر تمایل دارم روی خود توانبخشی افراد کار کنم. همیشه از مراجعینم میخواهم ادامه دهند، و آسانترین روش برای ادامه دادن، اطمینان از این است که هدف مورد نظرتان 100% در حیطه کنترل و قدرتتان باشد.
به همین دلیل اولین چیزی که از مراجعینم میخواهم کنار بگذارند، اهداف واهی است. منظورم از اهداف واهی اهدافی است که فرد به دنبال تغییر دادن طرف مقابلش است. هدف واهی چیزی شبیه به این است " میخواهم همسرم به باشگاه برود، تا بیشتر از او خوشم بیاید." یا " میخواهم همسرم تقاضای رابطه جنسی بیشتری داشته باشد". در حقیقت چنین اهدافی اصلا هدف نیستند؛ بلکه آرزوهایی بیرون از خودتان هستند که دوست دارید تغییر کنند، که البته، در حیطه کنترلتان قرار ندارند. هدفهایی که خارج از حیطه کنترلتان قرار دارند، به شکل تقریبا تضمینشدهای ضامن ناامیدی و سرخوردگیتان هستند و روش بسیار مناسبی برای خرد کردن همسرتان نیز به شمار میروند.
اینکه بر روی تغییر همسرتان هیچ کنترلی ندارید به این معنی نیست که اصلا نباید آرزوها و یا خواستههایی داشته باشید که برآورده شدن آن آرزوها و یا رسیدن به آن خواستهها به نحوی شامل تغییر همسرتان نیز هست. داشتن چنین احساسها و فکرهایی برای رسیدن به آرزوها و خواستهها کاملا طبیعی است! ولی به هر حال برای جلوگیری کردن از ناامیدی و سرخوردگی، بسیار مهم است به یاد داشته باشید که این خواستهها، آرزو هستند و اصلا چیزهایی نیستند که تحت کنترلتان باشند.
بنابراین سئوال اصلی این است که وقتی چیزهایی میخواهید که برای رسیدن به آنها همسرتان باید تغییر کند، چه گزینههایی در اختیار دارید؟
اول قدم این است که با خودتان فکر کنید، چرا چنین تغییری برای شما اهمیت دارد. داشتن تصویر روشن واضحی از این مطلب کمکتان میکند تا بتوانید گفتگوی معناداری با طرف مقابلتان داشته باشید که در آن گفتگو صادقانه چیزی که به دنبالش میگردید و یا آرزو دارید را بیان کنید.
مثلا تصور کنید همسرتان مدت زمان زیادی را به تماشای تلویزیون و یا با موبایل میگذارند. آیا دوست دارید تا همسرتان توجه بیشتر و دقیقتری به شما داشته باشد، بدون اینکه حواسش به جای دیگری پرت باشد؟ ترجیح میدهید در حین شام خوردن هیچ دستگاه الکترونیکی سر میز نباشد تا یک نفسی از دست تکنولوژی بکشید؟ یا شاید اصلا به طور کلی پای موضوع دیگری در میان است؟ با خودتان فکر کنید تا تصور دقیقتری از آنچه واقعا میخواهید و برایتان مهم است به دست بیاورید به جای آنکه فقط به یک شکایت ساده بسنده کنید. برای تمرکز کردن روی احساسها، ترجیحها، خواستههایتان برنامهریزی کنید و همچنین در رابطه با اینکه همسرتان چطور فکر و احساس میکند و در مورد همان مشکلی که شما قصد صحبت کردن در مورد آنرا دارید، چه چیزی میخواهد، کنجکاو باشید و با خودتان فکر کنید. خودتان را جای او قرار دهید و دیدگاه او را نیز در نظر داشته باشید.
بعد از طی کردن این مراحل، وقتی آماده بودید، گفتگو را شروع کنید. به جای اینکه از رفتارش شکایت کنید، از تجربه خودتان صحبت کنید، و دلایل مهم بودن چنین مشکلی را با او در میان بگذارید. به شدت توصیه میکنم که در این قسمت تا جایی که میتوانید مستقیم و بدون قضاوت صحبت کنید. همچنین توصیه میکنم که فقط بر روی چیزی که میخواهید، نه چیزی که دوستش ندارید و نمیخواهید، تمرکز کنید. به این مثالها دقت کنید:
- " واقعا دلم برای اینکه باهات غذا بخورم و در مورد اینکه روزمان را چطور گذراندهایم صحبت کنیم تنگ شده است؛ در این شرایط خیلی احساس خوبی داره که با تو در ارتباط هستم، و تکیهگاه خیلی خوبی توی شلوغی روز برام هست."
- " انقدر بدم میاد وقتی سر شام، سرت توی گوشی هست؛ واقعا به من بیاحترامی میکنی. چرا اینکه میدونی من از این کار بدم میاد، بازم همین کارو تکرار میکنی؟ واقعا چرا انقدر سخته که گوشیت رو سر شام بگذاری کنار؟"
مثال بالا، دو شیوه متفاوت بیان کردن یک مطلب است، ولی احتمالا میتوانید تصور کنید که چقدر نتایج احتمالی متفاوتی به همراه دارند. در اولین شیوه بیان کردن، گوینده مشکل را به شیوهای مثبت صورتبندی میکند، و بر چیزی که واقعا میخواهد تمرکز میکندو در نهایت به سمت قسمتهای دوست داشتنی و مشفقانهای از شنونده که تمایل دارد برای داشتن ارتباطی بهتر به آنها دست پیدا کند، حرکت میکند – در حالیکه رد شیوه دوم بیان کردن اوضاع به شکلی پیش میرود که شنونده را در موضعی برای دفاع کردن از خود قرار میدهد.
قسمت بعدی گفتگو شامل پرسیدن تجربه همسرتان در رابطه با همان مشکلی است که در موردش با او صحبت کردهاید:
- در مورد مشکل چطور فکر و احساس میکند، چه ترجیحی دارد و چه میخواهد؟
- در مورد این مشکل چه چیزی برای او مهم است؟
- چه چیزی را در مورد دیدگاهش نسبت به مشکل دوست دارد شما بدانید؟
خودتان را چالش بکشید تا به موقعیت از زاویه دیدِ او نگاه کنید، تا در نهایت گفتگویی داشته باشید که در آن زاویه دیدِ هر دویتان به شکلی برابر در نظر گرفته شود.
هدف از این قسمت گفتگو داشتن درک بهتری از همدیگر در رابطه با موضوعی است که گفتگو میکنید. اصلا این قسمت چیزی شبیه به حل کردن مشکل نیست، بنابراین مقداری سرعتتان را کم کنید و اصلا نگران پیدا کردن راهحل آنی برای مشکلتان نباشید. بیشتر روی به دست آوردن درک بهتری از اینکه قرار است در نهایت چه چیزی برایتان در برداشته باشد، تمرکز کنید.
به عنوان مثال، شاید به این نتیجه برسید که بیش از حد معمول سر کارش تنش و استرس دارد، و به عنوان روشی آسان و سریه برای آرام کردن خودش، سراغ گوشی موبایلش میرود – و وقتی که متوجه بیقراری و ناراحتی شما از این موضوع میشود که به جای نگاه کردن و توجه به شما به گوشیاش نگاه میکند، احساس تنش و استرس بیشتری هم میکند، و باز برای بیشتر آرام کردن خودش، بیشتر غرق صفحه نمایش گوشی میشود. زمان گذاشتن برای اینکه درک درستی از پویایی موجود در شرایط به دست آورید، کمکتان میکند تا مقداری از احساسهای منفیتان هر دویتان به دست آورید. وقتی همسرتان احساس کند که شنیده شده است و دیدگاه و نظر او هم در نظر گرفته شده است، آنگاه احتمال بیشتری دارد تا به شکل متفاوتی به ماجرا نگاه کند. از طرف دیگر نیز ممکن است شما بخواهید کار متفاوتی انجام دهید.
اگر دوست دارید تا به سمت مرحله حل مشکل قدم بردارید، توصیه میکنم در گفتگویی متفاوت این کار را انجام دهید. ممکن است از او بپرسید که آیا دوست دارد تا با هم بر روی مشکل کار کنید تا به راهحلی که مورد قبول هر دویتان هست، قدم برادرید. باز هم توصیهام این است که قبل از اینکه سریعا سراغ حل حل مسئله بروید، اول سئوال بپرسید، چرا که اگر همسرتان احساس نگرانی و تحت فشار بودن داشته باشد، آنگاه در فرایند حل مسئله چندان انعطافپذیر و خلاق عمل نخواهد کرد. طبیعت ما انسانها به این شکل است که برای رشد و پیشرفت کردن و قدم گذاشتن بیرون از منطقه امنمان، نیاز داریم تا به اندازه کافی احساس امنیت برای کنجکاوی نسبت به انچه بیرون از منطقه امنمان قرار دارد، داشته باشیم. چنین حس کنجکاویای در حضور احساس تهدید، ترس، قضاوت، و یا مورد انتقاد بودن اصلا وجود خارجی ندارد. گیر کردن در نبرد خواستهها و آرزوها، باعث میشود تا همسرتان برای ایجاد تغییر رفتاری که دوست دارید از او ببینید، مردد شود.
به طور خلاصه اگر تمایل دارید تا به خواستهها و آرزوهایی که لازمه رسیدن به آنها، تغییر همسرتان است، برسید، به موارد زیر توجه داشته باشید:
- انتظاراتی که به واسطه آنها میتوانید اعمال همسرتان را کنترل کنید، رها کنید. فارغ از اینکه خواستهتان در این موارد راچطور عنوان میکنید، باید بدانید که " نه " شنیدن از طرف او نیز یک احتمال است. بپذیرید که چنین احتمالی وجود دارد و آرامش خودتان را برای چنین احتمالی حفظ کنید، او نیز به اندازه شما برای تصمیم گرفتن حق دارد.
- درک درست و واضحی از درخواستتان داشته باشید. اگر تنها چیزی که به آن فکر میکنید، شکایت کردن است، مقداری عمیقتر نگاه کنید و به چیزی که در زیر شکایتتان وجود دارد نگاه کنید. این موضع به دلیل خاصی برایتان اهمیت دارد؛ قبل از اینکه در مورد آن با همسرتان صحبت کنید، ابتدا کشف کنید که چرا این موضوع برایتان اهمیت دارد.
- مشکل را به شکلی مثبت بیان کنید. صحبت کردن در مورد اینکه چه تجربهای دوست دارید داشته باشید، خیلی انگیزهای بهتری برای تغییر کردن به همسرتان میدهد تا شکایت کردن در مورد چیزی که اعصابش را به هم میریزد.
- برای شنیدن دیدگاه همسرتان گشویده باشید. اگر مشخص شد که اختلاف نظر عمیق و زیادی با هم دارید، با هم دعوا نکنید؛ به جای آن کنجکاو باشید و سئوال بپرسید. ببینید در ذهن همسرتان چه میگذرد. احساس شنیده شدن باعث راحتی همسرتان خواهد شد، و ممکن است متوجه شوید که قسمتهای از مشکل وجود دارند که شما در نظر نگرفته بودید. حتی ممکن است متوجه شوید که روشهایی برای کمک کردن وجود دارند که قبل از این نمیدانستید – و در کل فرایند گفتگوی شما در مورد مشکل، ممکن است به همسرتان این شانس را بدهد تا در مورد چیزی که واقعا برای او نیز جواب نمیدهد، بهتر فکر کند.
- اجازه دهید کسی که میخواهد تغییر کند برای تغییر کردن تصمیم بگیرد. به یاد داشته باشید که تنها کسی که میتوانید تغییر دهید، خودتان هستید، و همسرتان نیز فقط خودش میتواند خودش را تغییر دهد. شما میتوانید روی تغییر کردن دیگران تاثیرگذار باشید، یا درخواست کنید تا تغییر کنند، ولی تصمیم تغییر کردن فقط و فقط به عهده خودشان است.
- به هم احترام بگذارید و از همدیگر قدردانی کنید. گفتگوهایی که انقدر عمیق هستند، در حقیقت عملی محبتآمیز، ناشی از احترام و شجاعت هستند. حتی اگر مشکل به صورت کامل حل نشود، اهمیت احترام گذاشتن به همدیگر و شریک زندگی و همتیمی بهتری بودن، فارغ از هر مشکلی که با آن روبرو هستید را فراموش نکنید.
https://www.psychologytoday.com/us/blog/relational-intimacy/202304/encouraging-your-partner-to-change?fbclid=PAAaYHW_msbHT79sl91i52YxusryRmr35LnpN0d-uXWmsJTkB4sACkxWfMO7c