دو ویژگی اصلی مدیریت راهبرانه، توانایی متقاعد کردن و حل مسأله میباشد؛ درست برخلاف مدیریت رئیسمآبانه که مشخصۀ اصلی آن اجبار است. مدیرانی که به شیوۀ راهبرانه مدیریت میکنند تمام انرژی و زمان خود را به گونهای صرف میکنند تا سیستم را به روشی اداره نمایند که در آن کارگران یا دانشآموزان بتوانند کار کیفیای که به نفع خودشان است انجام دهند.
مدیریت راهبرانه اساسیترین تغییری است که به آن نیاز داریم.
دو ویژگی اصلی مدیریت راهبرانه، توانایی متقاعد کردن و حل مسأله میباشد؛ درست برخلاف مدیریت رئیسمآبانه که مشخصۀ اصلی آن اجبار است. مدیرانی که به شیوۀ راهبرانه مدیریت میکنند تمام انرژی و زمان خود را به گونهای صرف میکنند تا سیستم را به روشی اداره نمایند که در آن کارگران یا دانشآموزان بتوانند کار کیفیای که به نفع خودشان است انجام دهند.
بنابر گفتۀ دمینگ دو نکته مهم وجود دارد
- مدیر نسبت به پایداریِ هدفِ انسجام سازمان مسئول است و به تنهایی مسئولیت دارد آیندۀ کاری کارگران یا دانشآموزان را مدنظر قرار دهد. و بهعنوان یک جامعه، این مسئولیت ما است تا مدارس خود را طوری مدیریت کنیم که تقریباً تمام دانشآموزان با کیفیت بسیار بالایی تعلیم ببینند.
- کارگران درون یک سیستم کار می کنند؛ و مدیران باید روی این سیستم کار کنند تا ببینند آیا این سیستم با کمترین هزینه، بیشترین تولیدِ باکیفیتِ بالا را دارد یا خیر؟ تفاوت بین مدیر و کارگر بسیار روشن است، کارگران درون سیستم کار میکنند و مدیران بر این سیستم نظارت دارند. غیر از مدیر هیچ فرد دیگری مسئولیت کل سیستم و بهبود آن را بر عهده ندارد.
علاوه بر دو نکتۀ بالا، مدیریت راهبرانه چهار عنصر اصلی دارد که عبارتند از:
- راهبر (کسی که از طرف آنها تعیین شده است)، کارگران را تشویق میکند در بحث بر سر کیفیت کار انجام شده و زمان مورد نیاز برای انجام آن مشارکت کنند؛ و به آنها فرصت میدهد تا اطلاعات خود را در اختیار راهبر بگذارند. و راهبر نیز تلاش میکند کار را با مهارت و نیازهای کارگران منطبق سازد.
- راهبر کار را به کارگران نشان میدهد تا آنها بتوانند انتظاری را که مدیر از آنها دارد دقیقاً انجام دهند و بهطور همزمان و پیدرپی از کارگران میخواهد که اگر برای پیشبرد بهتر کار، پیشنهادی دارند در اختیار او قرار دهند.
- راهبر از کارگران میخواهد کیفیت کار خود را ارزیابی کنند؛ البته با این پیشفرض که راهبر پذیرفته است کارگران دربارۀ کار کیفی، اطلاعات زیادی دارند و بنابراین به گفتههای آنها گوش فرامیدهد.
- راهبر بیشتر نقش یک پیشبرنده و تسهیل کننده را دارد. او به کارگران نشان میدهد که هر کاری لازم باشد، انجام میدهد تا برای آنها بهترین ابزار، محل کار و نیز محیطی با جو آرام، دوستانه و غیرخصمانهای را فراهم کند تا آنها بتوانند به انجام کار کیفی بپردازند.
برای توضیح بیشتر این چهار عنصر میخواهم آنها را بهطور عملی در آموزش جبر به شما نشان دهم.
جبر درسی است که بسیاری از دانشآموزان در یادگیری آن در کلاسهایی که به شیوۀ رئیسمآبانه مدیریت میشوند به مشکل برمیخورند.در این کلاسها معمولاً معلم برنامۀ کاری یا طرح درس را مشخص میکند و دانشآموزان در تعیین و طرحریزی آن برنامه هیچ نقشی ندارند. اگر دانشآموزان بتوانند در اولین امتحانی که از آنها گرفته میشود حداقل نمرۀ قبولی را کسب کنند یا حتی کم کیفیتترین کار را ارائه دهند، این واحد درسی را میگذرانند و در آن قبول میشوند. بههرحال تعداد زیادی از دانشآموزان هم به علت اینکه از پس امتحان برنمیآیند در این درس رد میشوند؛ در مقابل معلمی که به صورت راهبرانه کلاس را مدیریت میکند و با بحث و گفتگو دربارۀ جبر و توضیحِ تعریف آن، بیان دلایل آموزش این واحد درسی و کاربرد این درس در زندگی هر یک از افراد، کلاس خود را شروع میکند و همچنین در صورت وجود نوارِ ویدیو در مورد جبر، آن را به بچهها نشان خواهد داد و بیان میکند که چطور افراد موفق از فرهنگهای متفاوت، واحد درسی جبر را در زندگیهای خود استفاده میکنند و چرا یادگیری جبر برای آنها ارزشمند بوده است.
چنین معلمی در کلاس به بچهها میگوید هر که خوب تلاش کند میتواند جبر را به خوبی بیاموزد؛ و پس از پاسخ به هر یک از سؤالهای بچهها که ممکن است در آن لحظه بپرسند، معلم برای آنها توضیح میدهد که فعالیتهای کلاسی باید به صورت گروهی در گروههای کوچک و با همکاری و کمک به یکدیگر انجام شود. سپس معلم سعی میکند از هر گروه فردی که تواناتر است را بهعنوان سرگروه انتخاب کند و به سرگروهها روشهای حل مسأله را آموزش میدهد تا آنها بتوانند برای بقیۀ افراد گروه خود آن را شرح دهند. معلم تأکید خواهد کرد که هدف او از گروهبندی، نهفقط انجام فعالیتهای کلاسی که بلکه درک بهتر جبر در کنار یکدیگر است. برهمین اساس مدارس نیز تلاش خواهند کرد تمامی معلمان را آموزش دهند و از شیوۀ یادگیری گروهی به خوبی استفاده کنند. معلم از تمامی دانشآموزان میخواهد براساس نتایج بدست آمده از امتحانهای عملی که همیشه قبل از امتحانهای اصلی انجام میشود، زمان دقیق امتحان را مشخص کنند. دانشآموزانی که در امتحان موفق میشوند به کار خود ادامه میدهند، اما آن دسته از دانشآموزانی که موفق نمیشوند این شانس را دارند که روی مطالب آزمون آنقدر تمرین کنند تا یاد بگیرند و خِبره شوند.
قانون چنین مدرسهای، قابلیت و کیفیت است؛ و زمان هرگز یک عامل تعیینکننده نخواهد بود. آرمانِ یک مدرسۀ کیفی این است که هر دانشآموزی که به انجام کار در این مدرسه تمایل دارد نباید به خاطر کمبود زمان از یادگیری باز بماند. برای رسیدن به این هدف دانشآموزان باید ابتدا یک مفهوم را به خوبی درک کنند تا بتوانند به سراغ مفهوم جدیدی بروند و به همین دلیل محدودیت زمانی برای یادگیری هر موضوع گذاشته نمیشود. کار معلمی که راهبرانه کلاس را مدیریت میکند تسهیل پیدرپی است؛ بدین معنا که معلم با دانشآموزان صحبت میکند و به گفتهها و نظرات آنان برای تبدیل کلاس به مکانی دلپذیر برای یادگیری، پیشرفت و ترقی بیشتر در کلاس، گوش فرا میدهد.
در واقع وقتی دانشآموز دریافت که میتواند در جبر، کار کیفی انجام دهد نسبت به ریاضی نیز حس رضایت بیشتری پیدا خواهد کرد؛ احساسی که امروزه هیچ دانشآموزی در کلاسهایی که بهصورت رئیسمآبانه مدیریت میشوند، دریافت نمیکند. تنها علم به این مسأله که من میتوانم کار کیفی انجام دهم به ایجاد انگیزه در دانشآموزان منجر میشود. بازی، نمایش، ادا و اطوار درآوردن، فریاد زدن، با اشاره حرف زدن و یا انتقاد از جمله کارهایی است که هر یک از مدیران ممکن است در محیط کار خود به کار گیرند تا به کارهای خودشان شور و هیجانی بیشتری دهند و از کسلکننده بودن شرایط جلوگیری کنند؛ اما جوهرۀ مدیریت خوب در شفقت و دلسوزی نسبت به زیردستان و سخت کاری است. مادامیکه این جوهر و اصل حفظ شود، مدیر میتواند هر سبکی را که در محدودۀ مدیریت راهبرانه است، برگزیند.
[کپی برداری و نقل تمام یا قسمتی از این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها، وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: سایت انتخاب بهتر” ممنوع است و شامل پیگیرد قضایی می شود]