تئوری انتخاب بر کنترل افراد روی رفتارشان تـأکید دارد واین توانمندی از مسئولیتی که هر فرد در برابر انتخابهایش دارد، به وجود میآید. انتخابهای مثبتی که هر فردی انجام میدهد، خود را در رفتارهای موثر او نشان داده و این رفتارهای موثر، او را به سمت داشتن زندگیای سالم و پربار هدایت میکند.
چکیده
تئوری انتخاب بر کنترل افراد روی رفتارشان تـأکید دارد واین توانمندی از مسئولیتی که هر فرد در برابر انتخابهایش دارد، به وجود میآید. انتخابهای مثبتی که هر فردی انجام میدهد، خود را در رفتارهای موثر او نشان داده و این رفتارهای موثر، او را به سمت داشتن زندگیای سالم و پربار هدایت میکند. نویسندگان در این مقاله توضیح میدهند که چگونه بخشش، نمونهای از یک رفتار مؤثر است؛ به همین منظور آنان چهار مؤلفه تشکیل دهندهی رفتار کلی بخشش، شامل عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی را بررسی کرده و درنهایت نشان میدهند که چگونه درنظرگرفتن بخشش بعنوان یک رفتار مؤثر، واستفاده از مداخلات مرتبط با بخشش، با توجه به این واقعیت که ارضای نیاز به عشق و تعلق خاطر مراجعین و علاقه آنها به خلق یک سبک زندگی سالم و مفید مهمترین دلیل حضور آنها است، بر وضعیت کلی بهزیستی آنها تاثیر مثبتی دارد.
براساس تئوری انتخاب،رفتار، انتخابی است و سبک زندگی سالم و ثمربخش بر مبنای الگویی از انتخابهای مثبت، یا رفتارهای مؤثر مشخص میشود. یکی از اینگونه رفتارهای مؤثر، انتخابِ بخشش است. بخشش، نوعی پاسخ انطباقی نسبت به تعارض میانفردی است که فرد به عنوان جایگزینی مثبت در برابر انتقامجویی یا صرفا فاصلهگرفتن از فرد آزارگر، از خود نشان میدهد. انرایت و فيتز گیبونز(2000) بخشش را به عنوان انتخابی ارادی برای دست برداشتن از ناخشنودی و واکنشهای مرتبط با آن در مقابل فرد آزاردهنده و به جای آن واکنش نشان دادن به شیوهای همراه با شفقتورزی، ارزش بدون قید وشرط، سخاوتمندی و عشق اخلاقی، تعریف میکنند. این نوع نگرش به بخشش به عنوان عملی فعالانه، واکنش انطباقی خاص و پیچیدهای است که تمامی اثرات شناختی، عاطفی و رفتاری اهانت را در برداشته، متمرکز بر توانمندسازی فرد قربانی و مستقل از عمل فرد آزاردهنده است.
پژوهشهای انجام شده بر روی بخشش بعنوان یک رفتارِ مؤثرنشان میدهند که بخشیدن (انتخاب رفتار بخشش) باعث ارتقای بهزیستی فردی و اجتماعی میشود. علاوه بر این، بخشش، تعاملات مثبت در خانواده، روابط زناشویی و سایر زمینههای روابط اجتماعی را افزایش داده و در نهایت منجر به افزایش سلامت روانشناختی و جسمانی فرد بخشنده خواهد شد.
رفتارِکلی بخشش
از دیدگاه تئوری انتخاب، همه رفتارها از چهار مؤلفه تشکیل شدهاند که عبارتند از: عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی و به همین دلیل به آن، رفتارِ کلی میگویند. بخشش به صورت کاهشدهنده رفتارها، شناختها و هیجانهای منفی و نیز یکپارچهکننده زیرمجموعههای تنظیمکننده رفتاری، شناختی و هیجانی مثبت، که تأثیرات مثبتی بر سلامت جسمانی به همراه دارد، مفهوم پردازی شده است.
هر رفتاری، یک رفتارِکلی است که از چهار مولفه تشکیل شده است. بااینوجود، هر فردی رفتار خودش را بر مبنای مشخصترین مؤلفهی هر رفتار تعریف میکند. درادامه به بررسی هر مؤلفه و مثالهای مربوط به هریک از مؤلفههای خاص رفتارِ بخشیدن، میپردازیم.
عمل
انتخابهای مؤثری که افراد انجام میدهند چه به صورت جراتورزانه و چه به صورت نوعدوستانه مانند بخشیدن با هدف ارضای نیازهای بنیادین آنان است. انسانهای سالم خواسته خود را مشخص کرده و بر اساس آن دست به انتخاب میزنند، و از طریق خانواده، زندگی و حرفه شخصی، در جامعه مشارکت میکنند. بنابراین بخشش به عنوان یک انتخاب موثر، علیرغم وجود منابع داخلی و خارجی استرس میانفردی باعث ادامه روابط میشود.
مفهوم کنترل درونی در تئوری انتخاب، بر این نکته تأکید میکند که انسانها نمیتوانند دیگران را "مجبور" به انجام کاری کنند کاری کنند که آنها میخواهند. فرد درپاسخ به آنچه که آن را آزار برداشت میکند، هیچ کنترلی بر عملِ فردِ آزارگر ندارد. آنچه قابل کنترل است، نحوه پاسخ دادن فردی است که مورد آزار قرار میگیرد. بنابراین بخشش مفهومی بر مبنای کنترل درونی است که با یک تصمیم، عمل اختیاری یا انتخاب شروع شده و همین انتخاب آغازگر این فرایند و منافع مروبط به آن خواهد بود. عمل بخشیدن ممکن است با اعتراف صریح فرد مورد آزار واقع شده به صورت "من تو را میبخشم" و دست برداشتن از واکنشهای خصمانه ویا حتی اقداماتی جامعهپسندانه نسبت به فرد آزارگر همراه شود. از جهتی بخشش، در نقطه مقابل رفتارهای کمتر مؤثری چون انتقامجویی و اظهار خشم و نفرت قرار میگیرد. درچارچوب فرایند واقعیت درمانی مراجعان میتوانند یاد بگیرند که منبع صدور تمامی رفتارهایشان، از جمله بخشیدن، از درون آنها بوده و به دیگران بستگی ندارد و همین مطلب میتواند به آنها کمک کند تا دست به انتخابهای بهتری به منظور تغییر بزنند.
فکر
انتخاب بخشش از جنبه شناختی نیز یک مؤلفه روانشناختی اساسی و مرحله ای بسیار مهم از فرایند بخشش است. آنچه درنهایت به انجام تمام و کمال بخشش میانجامد، تصدیق اهمیت حیاتی انتخاب است. عزم به بخشش میتواند با بیان نیت صادقانه فرد درمورد کنترل رفتار آیندهاش نسبت به فرد آزارگر شروع شود. الگوی تفکر منطقی که به عنوان بخشی از واقعیت درمانی بر آن تاکید میشود، شامل داشتن درکی واقعبینانه از آنچه که فرد میتواند و نمیتواند کنترل کند و داشتن این دانش است که هرکسی مسئول رفتار خودش است. همانطور که میبینید در رابطه با فکر نیز، پذیرش مالکیت و مسئولیت چگونگی افکار به توانمندتر شدن فرد کمک میکند.
احساس
از آنجا که تمام رفتارها، رفتارِ کلی هستند؛ فردی نمیتواند عمل و فکر را به تنهایی و بدون تحت تأثیر قراردادن احساسات، تغییر دهد. انتخابهای مؤثر در مولفههای عمل و فکر، معمولا باعث افزایش احساسات مثبتی مثل صبر، همدلی، تمایل به معاشرت و پذیرش میشود. بخشیدن به فرد رنجیدهخاطر امکان میدهد که از احساسات منفی و مختلکنندهای که ممکن است بر روابط میان فردی او اثر نامطلوبی بگذارد، رهایی یابد. براساس تحقیقات، افرادی که کمتر دیگران را میبخشند، بیشتر مستعد روانرنجوری، اضطراب و نشخوارفکری هستند. همچنین به احتمال بیشتری هیجاناتی را که به روابط آسیب میزنند مثل خشم و خصومت را از خود نشان داده و دارای زمینه ابتلا به اضطراب و افسردگی هستند.
فیزیولوژی
افرادی که خود را بخشندهتر میدانند و نیز کسانیکه نسبت به واقعهای خاص از خود بخشش نشان میدهند، فشارخون کمتری داشته و در مقیاسهای منفی مختلف از جمله نشانههای بیماریهای فیزیکی، افسردگی، و استرس ارزیابی بهتری از وضعیت سلامت خود دارند. درمقابل، تنش روانشناختی ناشی از عدم بخشش در روابط نزدیک، میتواند به شاخصهای فیزیولوژیک نارضایتی مثل گزارش علائم جسمی، احساس تنهایی و استرس، منجرشود.
تأثیر بخشش بر روابط
طبق گفته گلسر(1998)، اکثر مشکلات بلندمدت، مشکلات رابطهای(مربوط به روابط) هستند. این مشکلات دراثر استفاده از آنچه گلسر عادتهای "قطعکننده" رابطه مینامد یعنی انتقاد، سرزنش، غرغر و نقنق، شکایت، تهدید، تنبیه و باجدهی بهمنظور کنترل دیگری، تشدید میشوند. همه این رفتارهای قطع کننده رابطه در عدم بخشیدن وجود دارد که خودش به نوعی تلاش برای کنترل و تنبیه فرد آزارگر به حساب میآید. متأسفانه خودداری از بخشش بعنوان راهی برای مجازات، اغلب عارضهی جانبی بسیار جدیای همراه خود دارد که خود-تنبیهگری است؛ نتیجهای مشابه با نقلقول معروف نلسون ماندلا: «نفرت و خشم نسبت به دیگران مانند این است که خودمان سم بخوریم و انتظار داشتهباشیم که دیگران بمیرند.». برعکس، فرد با انجام رفتار مؤثر بخشش، علاوه بر امکانِ ادامه یافتن روابط بین فردی، از مزایای سلامت جسمی و هیجانی نیز برخوردار میشود. بخشش میتواند پس از آنکه صمیمیت بین افراد مورد تهدید قرار گرفت، باعث ادامه یافتن و بهبود روابط شود و به همین دلیل، ابزار مهمی برای حفظ روابط معنادار و درازمدت است. مزایای جایگزین کردن خشم با بخشش برای افراد، روابط، افزایش هماهنگی اجتماعی، اعتماد، مصالحه و بهبود بهزیستی روانی و سلامت جسمی در تحقیقات مختلف نشان داده شده است.
انگیزهی بخشش
پژوهشها نشان میدهند که بخشش، رفتاری عامدانه و نیازمند تلاش بسیار است. مانند هر رفتار اختیاری دیگری، افراد برای انجام این رفتار به دلیل یا انگیزهای نیاز دارند. بنابراین سئوالی که در اینجا مطرح است این است که چه چیزی افراد را برای بخشش برمیانگیزد؟ یکی از اصول بنیادی تئوری انتخاب این است که همه رفتارهای انسان هدفمند بوده و انگیزه داشتن هر فردی اختیاری است. اگرچه انسانها محصول مجموعه تجارب گذشته خود هستند، ولی انتخابهای کنونی خود را براساس انگیزههای اینجا و اکنونی، بهویژه تمایل به ارتباط با دیگران، انجام میدهند. علیرغم آسیبهای روانشناختی گذشته یا موانع محیطی فعلی، افراد توانایی انتخاب کردن دارند. این اصل مبنایی است برای توانمند ساختن مراجعین تا مسئولیت زندگی خود را بر عهده گرفته و رو به جلو حرکت کنند.
[کپی برداری و نقل تمام یا قسمتی از این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها، وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: سایت انتخاب بهتر” ممنوع است و شامل پیگیرد قضایی می شود]