• پشتیبانی
  • 09194192929
۱۳۹۸ يکشنبه ۲۰ بهمن
تعداد بازدید : 12385

در مسیر فرزندپروری (قسمت اول – رخدادهای فاجعه آمیز)

آیا تا به حال با خود فکر کرده‌اید که در فرایند فرزند‌پروری به دنبال چه چیزی هستید؟ آیا تا به حال از خود پرسیده‌اید وقتی در مورد تربیت فرزندان صحبت می‌کنید، دقیقا منظورتان چیست و اگر چگونه فرزندانی داشته باشید، و یا در تربیت فرزندان خود چگونه رفتار کنید، احساس موفقیت خواهید داشت؟
نویسنده: دکتر علی صاحبی
ویراستار: فرهاد صادقی
گردآوری: مونا حکیمی

آیا تا به حال با خود فکر کرده‌اید که در فرایند فرزند‌پروری به دنبال چه چیزی هستید؟ آیا تا به حال از خود پرسیده‌اید وقتی در مورد تربیت فرزندان صحبت می‌کنید، دقیقا منظورتان چیست و اگر چگونه فرزندانی داشته باشید، و یا در تربیت فرزندان خود چگونه رفتار کنید، احساس موفقیت خواهید داشت؟


تصور کنید قرار است به یک سفر بروید، آیا قبل از رفتن به سفر، حدس می‌زنید یا تصور می‌کنید که کجا می‌خواهید بروید و یا از درب منزل بیرون زده و می‌گویید هر چه پیش آید، خوش آید؟ اگر بدون این که تصوری از سفر داشته باشیم، شروع به سفر کنیم بسیار به وضعیت کارتن آلیس در سرزمین عجایب شبیه خواهیم شد، زمانی که آلیس چشمانش را باز می‌کند و مسیرهای متفاوت را در مقابل خود می‌بیند. از این وضعیت گیج شده و چون نمی‌داند به کدام مسیر باید برود از گربه می‌پرسد: من از کدام مسیر بروم بهتر است؟ و او پاسخ می‌دهد: بستگی به این دارد که در آخر روز در کجا می‌خواهی قرار داشته باشی و آلیس می‌گوید: فرقی نمی‌کند و گربه در پاسخ جواب مهمی به او می‌دهد: اگر فرقی نمی‌کند از هر مسیری که بروی، مهم نیست. 

 

به طور کلی اگر پدرها و مادرها، بخواهند فقط یک سوال مهم از خود بپرسند، آن سوال می‌تواند این باشد که: دوست داریم فرزندانمان وقتی بالغ شدند، در کجا قرار داشته باشد؟ پرسیدن این سوال، دقیقا مانند تصور از جایی است که می‌خواهیم به آنجا سفر کنیم. اگر به این سوال پاسخ دهیم که دوست داریم فرزندمان در 20 سالگی کجا باشد، بر همین مبنا می‌توانیم بگوییم که اکنون که 2 یا 3 ساله و یا 7 ساله است چه کاری باید انجام دهیم تا در 20 سالگی آنجایی باشد که ما در نظر گرفته‌ایم.

 

یکی از بیشترین سوالاتی که پدران و مادرها می‌پرسند، این است که: چگونه فرزند خود را بزرگ کنیم، ولی نکته مهمی که در این رابطه می‌بایست در نظر گرفت این است که برای پاسخ به این سوال، اول باید پاسخ دهید که چگونه فرزندی دوست دارید داشته باشید؟ یکی از بزرگترین ضعف‌هایی که والدین دارند این است که، متأسفانه از خود این سوال را نمی‌پرسند که ما چگونه فرزندی دوست داریم داشته باشیم؟ به هرحال این کودک زمانی در آینده به یک انسان بالغ تبدیل می‌شود که می‌بایست از پس نیازها و خواسته‌های خود برآید و بتواند با انسان‌های دیگر تعامل کند و زندگی خوبی داشته و بتواند شاداب باشد. به طور کلی وقتی که ما آخرین نقطه را در نظر می‌گیریم راحت تر می‌توانیم به این سوال پاسخ دهیم و مسیر برای ما روشن‌تر می‌شود. به عنوان مثال در ماجرای آلیس، برای اینکه مقصد برای او مشخص‌تر شود گربه از او پرسید که می‌خواهی در آخر این روز، کنار دریا یا در جنگل و یا در کوهستان قرار داشته باشی؟ اگر پاسخ را به من بگویی آنگاه من نیز به تو خواهم گفت که از کدام مسیر باید حرکت کنی. به همین دلیل پدر و مادرها باید از خود بپرسندکه فرزند بالغ ما قرار است چگونه فرزندی باشد و بعد به دنبال این موضوع باشیم که کدام نوع مسیرها مارا به چه نوع فرزندان بالغی در آینده خواهد رساند؟ 

 


در ابتدای امر لازم است که به پنج رخداد مهم، که اگر آن‌ها را انجام بدهیم ممکن است فاجعه‌های غیر قابل اجتنابی را به وجود آورد و هزینه‌های زیادی را مجبور باشیم پرداخت کنیم و در صورتی که آنها را انجام ندهیم، جلوی بسیاری از اتفاقات غیر خوشایند آینده را می‌گیریم اشاره کنیم، این پنج مرحله عبارتند از: 

رخداد اول توقف یادگیری بعد از تحصیلات است – منظور از توقف یادگیری بعد از اتمام تحصیلات این است که فرد بعد از آموزش‌های رسمی مدرسه‌ای و دانشگاهی، یادگیری را در زمینه‌هایی که رشد در آن زمینه‌ها بسیار مهم هستند، متوقف کند. به عنوان مثال در نظر بگیرید که یک دندان‌پزشک با بهترین رتبه دیپلم خود را گرفته و بعد از آن تخصص و فوق‌تخصص خود را گذرانده است و در مرحله بعدی ازدواج می‌کند و آموزش خود را متوقف می‌کند. سوال جدی که وجود دارد این است که آیا در آموزش‌های دانشگاهی و تحصیلی دندانپزشکی چگونگی رفتار کردن با موجودی مثل زن را آموخته است؟ آیا این مرد یا زن دندان‌پزشک در مورد مسائل متفاوت، مثلاً بچه به دنیا آوردن، چگونگی تربیت فرزند و فرزندپروری و یا چیزهای دیگر با همسرش، یکسان فکر می‌کنند یا خیر؟ 


متوقف‌کردن یادگیری‌ بعد از اتمام تحصیلات رسمی، از بدترین آسیب‌هایی است که می‌توانیم به خودمان وارد کنیم. در این مواقع بسیاری از افراد فکر می‌کنند به دلیل داشتن تحصیلات عالی در یک زمینه علمی، دیگران نباید به آنها در مورد مطالب دیگری چیزی را خاطر نشان کنند. به طور مثال فرد با خود می‌گوید چون من دکترای فیزیک دارم نیازی نمی‌بینم که مربی مهد فرزندم به من چیزی بیاموزد. پایه و اساس چنین فکری از این به وجود می‌آید که به طور کلی، کسی دانایی بیشتری ندارد که من از او یاد بگیرم و این موضوع یک فاجعه بزرگ است.


یکی از مهم‌ترین مسائلی که با آن‌ سروکار داریم و در رابطه با آن هیچ آموزشی نمی‌بینیم روابط زناشویی است که یک مطلب چند بعدی است. یک بعد آن را که رابطه جنسی است، روی ژن‌های ما قرار دارد و قرار نیست در مورد آن شخصی به ما آموزش بدهد، ولی رابطه زناشویی بعد بسیار مهم دیگری نیز دارد و آن مربوط به زمانی است که ما جفت دلخواه خود را پیدا کردیم و می‌خواهیم با او تعامل داشته باشیم. در رابطه با این بعد رابطه زناشویی ژن‌های ما کاملاً بی‌سواد است و هیچ ایده‌ای در مورد اینکه چگونه باید با او حرف بزنیم و یا چگونه باید با او قدرت را سهیم شویم و یا اینکه چگونه احترام خودمان را نسبت به او حفظ کنیم، نداریم. در مورد این مطالب بسیار مهم، هیچ مطلبی در هیچ یک از کتاب‌های تحصیلی وجود ندارد و به همین دلیل این‌که مدرک تحصیلی بالایی داشته باشیم، دلیلی بر این موضوع نمی‌شود که یاد گرفته باشیم چگونه با همسر خود تعامل خوبی برقرار کنیم و در این رابطه، نیاز به آموزش بسیار ضروری است. 

 

رخداد دوم فرزند پروری است. همه ما به لحاظ ژنتیکی می‌توانیم صاحب فرزند شویم و در حقیقت به دنیا آوردن بچه نیز موضوعی است که در ژن‌های ما قرار دارد، ولی زمانی که بچه به دنیا می‌آید، دیگر ژن‌های ما پاسخگوی نیازهای ما نبوده و لازم است تا یاد بگیریم که چگونه باید با بچه‌های خود رفتار کنیم. در صورتی که دانش خود را نسبت به فرزند پروری افزایش ندهیم و در این زمینه به دانسته‌های خود و ژنتیک اکتفا کنیم، فاجعه آن در آینده و زمانی که فرزندمان به سن نوجوانی و یا بلوغ برسد مشخص خواهد شد. برای فرزند پروری درست ما نیاز داریم که طراحی خوبی داشته باشیم و برای اینکه بتوانیم طراحی خوبی داشته باشیم، می‌بایست در ابتدا آموزش‌های لازم را در خصوص چگونگی تربیت فرزندانمان ببینیم.

 

رخداد سوم چگونگی رفتار کردن با بدن خود است – عدم رفتار صحیح با بدن یعنی اینکه هر چیزی را می‌خورید یا استراحت و خواب کافی به بدنتان نمی‌دهید و در حالت کلی مراقبت درستی از بدن خود نمی‌کنید. بسیار طبیعی است که در صورت داشتن چنین عملکردی، در آینده و زمانی که پا به سن می‌گذارید، فاجعه مشخص خواهد شد. 

 

رخداد چهارم این است که زندگی خودتان را به جای این‌که خود انتخاب کنید و آهنگی که می‌خواهید را برای زندگی خود داشته باشید با آهنگ و نگاه دیگران عوض کرده و اجازه بدهید نگاه و نظر دیگران زندگی شما را تعیین کند. این مسئله نیز فاجعه آفرین خواهد شد. 


رخداد پنجمی که باعث ایجاد فاجعه در آینده خواهد شد این موضوع است که تفریح یا بازی را به‌‌ عنوان یکی از مؤلفه‌های اساسی زندگی به حساب نیاورده و برای شما جایگاهی نداشته باشد. در این صورت احتمالا شما به کار یا رقابت یا درآمد و چیزهای دیگر بیش از تفریح در زندگی‌تان اهمیت خواهید داد و این مطلبی است که می‌تواند برای شما در آینده فاجعه به همراه داشته باشد. 

 

 

کار یک روان‌شناس به طور کلی بر عکس بسیاری از افراد است. او همواره از انتهای مسیر، انسان‌ها را می‌بیند، زیرا او آینده بسیاری از انسان‌ها را که نمی‌توانند خشم خود را مدیریت کنند دیده است و می‌داند که عدم انجام این کار، چه فاجعه‌ای برای زندگی فرد به همراه خواهد داشت و یا برعکس آینده بسیاری از انسان‌ها را که در شرایط سخت، بسیار توانمند مدیریت انجام را نیز دیده و بررسی کرده است. 


با توجه به همین موضوع و اینکه نهایت آرزوهای بشر در زندگی خوشبخت بودن و شادمان زندگی کردن است، بخش بزرگی از روان‌شناسی، امروزه روی انسان‌های با نشاط و شادمانی که از زندگی خود خشنود هستند و باعث خشنودی زندگی دیگران می‌شوند، کار می‌کند. بر اساس همین یافته‌ها، تفاوت انسان‌های فرهیخته‌ای که نه تنها خودشان شادمان، بلکه والدین آن‌ها نیز در سایه شادمانی آن‌ها بسیار لذت می‌برندبا انسان‌هایی که اختلال دارند، به طور مستقیم با سبک‌های فرزند پروری والدین ارتباط دارد. 


با توجه به آنچه که در بالا گفته شد، این نکته مهم مشخص می‌شود که سبک‌ فرزند‌پروری والدین یکی از مهم‌ترین تعیین کننده‌های آینده فرزندان است. بر طبق مطالعات طولی، مدارس و نوع اثری که در تعامل بین مدرسه و فرزندان انجام می‌گیرد فقط تعیین‌کننده شانزده درصد واریانس چگونگی شکل‌دهی آینده فرزندان است و نکته جالبی که در این خصوص وجود دارد این است که هیچ تفاوت معنی داری بین نوع مدارس (دولتی و یا غیر انتفاعی) وجود ندارد. برای درک بهتر این مطلب به آنچه در جامعه ما وجود دارد نگاهی انداخته و به این پرسش پاسخ دهید که چند درصد خانم‌ها در جامعه ما‌ به حجاب، واقعا اعتقاد داشته و داشتن حجاب را به خاطر اعتقادات خودشان انتخاب کرده و نوع پوششان را به این صورت انتخاب می‌کنند؟ با توجه به اینکه در جامعه ما حدوداً چهل سال است که در مدارس به فرزندانمان حجاب تبلیغ می‌شود، اگر نقش مدارس بسیار پر‌رنگ بود، درصدی که حجاب را نوع پوشش مناسب انتخاب می‌کردند، می‌بایست بسیار بالا می‌بود، ولی آیا واقعا چنین است؟ توجه به این نکته زمانی جذاب‌تر می‌شود که وقتی کسانی را بررسی می‌کنیم که حجاب خوبی دارند، متوجه می‌شویم که دقیقا افرادی هستند که از خانواده‌ای آمده‌اند که حجاب در آن ارزش به حساب می‌آمد. به همین دلیل می‌توان متوجه شد که والدین و سبک تربیتی آنها چه تاثیر مهمی در آینده فرزندان ایفا می‌کند. 


در بسیاری از مواقع، والدین عدم موفقیت در تربیت صحیح فرزندان خود را به گردن اجتماع انداخته و از آن ایراد می‌گیرند، ولی نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که، جامعه زمانی می‌تواند بیشترین نفوذ را روی فرزندان داشته باشد که والدین نقش خود را در خانواده به صورتی فعال بازی نمی‌کنند؛ در این صورت با توجه به این که جامعه همیشه فعال و پویا است و خانواده منفعل و ایستا، بسیار طبیعی است که تربیت فرزندان بیشتر تحت تاثیر جامعه باشد تا خانواده.

 

[کپی برداری و نقل تمام یا قسمتی از این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها، وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: سایت انتخاب بهتر” ممنوع است و شامل پیگیرد قضایی می شود]

 
captcha
نظر شما پس از تایید نمایش داده خواهد شد.
مشاهده نظرات بیشتر...