بسیاری از مردان و زنان مراحل طبیعی فرآیند رشد و تحول روانی را بهخوبی پشت سر نگذاشتهاند و اگرچه به لحاظ جسمی و شناختی بزرگسال دانسته میشود، ولی به لحاظ عاطفی و اخلاقی رشد نکردهاند، از اینرو با ناهمخوانیهای بزرگ تحولی در حوزه عاطفی و اخلاقی، هنوز در دوران پیش از استقلال و اصطلاحاً دگر پیروی قرار دارند. آنان، اگر چه به لحاظ مالی، تحصیلی و شغلی عملکرد خوبی دارند، ولی مسایل عاطفی و اخلاقی در روابط صمیمانه را با روش های کودکانه حل و فصل میکنند.
بسیاری از مردان و زنان مراحل طبیعی فرآیند رشد و تحول روانی را بهخوبی پشت سر نگذاشتهاند و اگرچه به لحاظ جسمی و شناختی بزرگسال دانسته میشود، ولی به لحاظ عاطفی و اخلاقی رشد نکردهاند، از اینرو با ناهمخوانیهای بزرگ تحولی در حوزه عاطفی و اخلاقی، هنوز در دوران پیش از استقلال و اصطلاحاً دگر پیروی قرار دارند. آنان، اگر چه به لحاظ مالی، تحصیلی و شغلی عملکرد خوبی دارند، ولی مسایل عاطفی و اخلاقی در روابط صمیمانه را با روش های کودکانه حل و فصل میکنند. این افراد قادر به درک نارساییها و رشد نیافتگیهای خود نیستند و از طرف مقابل انتظار دارند همانند والدینشان با آنها کنار بیایند. همیشه آنها را محق بداند و ناراحتشان نکند. با این سطح بالای انتظار و توقعی که از ازدواج و شریک زندگی خود دارند، همواره از خوب نبودن رابطه صمیمی یا شریک زندگی خود گلایه میکنند. در مشاورههای پیش از ازدواج برای پوشش و کارکردن روی این قسمت مهم، یعنی آشنایی افراد با خودشان و پی بردن به نارساییها و رشد نیافته گی های خود مفهومی را آموزش میدهم به نام پنجره جوهری که برای ورود به یک رابطه صمیمی بالغانه و رشدیافته، آگاهی از این پنجره بسیار راهگشا خواهد بود. این پنجره چهار قسمت دارد، که هر یک معرف بخشی از وجود ماست و هرکدام از آنها با توجه به آگاهی ما نسبت به خودمان ممکن است اندازه متفاوت داشته باشد.
۱. منطقه آشکار(آنچه خودم و شریک زندگیم درباره من میدانیم):
در این قسمت مجموعهای از افکار، ایدهها، ارزشها، عادتها و رفتارهایی قرار میگیرند که هم خودمان از آنها آگاهیم و هم دیگران میدانند، که ما چنین افکار ایدهها، اعتقادات، عادات و رفتارهایی داریم. مهمترین بخش پنجره خودشناسی منطقه آشکار است. هرچه شناخت ما از افکار و رفتار و عادت و باورهای مان بیشتر باشد و اطرافیانمان بویژه همسر و شریک زندگیمان را نسبت به آن آگاه کنیم، هم شخصیت یکپارچه تری خواهیم داشت و هم احساس شادمانی و خشنودی و آرامش خاطر خواهیم کرد و هم روابط روشن و بهتری با عزیزان و اطرافیان، به ویژه همسر و شریک زندگی مان، برقرار خواهیم کرد.
۲. منطقه کور(آنچه شریک زندگیم یا دیگران درباره من میدانند ولی خودم از آن آگاه نیستم):
این قسمت شامل بخشی از افکار، ایدهها، برداشت، نگرشها و عادات و رفتارهای ماست که خودمان از آن آگاه نیستیم اما دیگران در مراوده با ما یا در مشاهداتشان، متوجه آن میشوند. منطقهای کور در واقع خط های قرمزی است که بدون آگاهی به دیگران نشان میدهیم و دیگران هم روابطشان را با ما براساس آنچه در این منطقه میبینند، تنظیم میکنند. ازآنجاکه نسبت به رفتارها و احساسات موجود در این بخش آگاهی نداریم، بهتر است این رفتارها و احساسات تا جای ممکن کم و به منطقه آشکار اضافه شوند. چطور؟ با دریافت بازخورد از دیگران. اگر گشوده و باز باشیم و از دیگران و بویژه همسر و فرزندانمان درباره خودمان و رفتارها و برخوردمان با آنها و دیگران بپرسیم و بخواهیم کمکمان کنند تا شناخت وسیعتری از خود پیدا کنیم، آنگاه میتوانیم منطقه کور را هرچه بیشتر کوچک کنیم و به فضای منطقه آشکار بیفزاییم. درچنین شرایطی با شناخت بهتر از تمام ویژگیهای خود عمل و اقدام خواهیم کرد.
۳. منطقه پنهان(آنچه خودم درباره خودم میدانم ولی شریک زندگیم نمیداند):
این قسمت شامل افکار، ایدهها، ارزشها، باورها و رفتارهایی است که خودمان از آن آگاهیم، اما از دید دیگران، ازجمله همسر و شریک زندگی مان پنهان نگه میداریم و اجازه نمیدهیم دیگران متوجه این باورها یا رفتارها شوند. این بخش معمولاً منطقه نگرانی، ترسها و حساسیتهای ماست، البته هر کس میتواند و شاید هم لازم باشد که درباره ایدهها، باورها، افکار و احساساتش یک بخش خصوصی و ویژه داشته باشد، اما نکته مهم اندازه این بخش است و اینکه ما چه نوع اعمال و افکار و احساساتی را از شریک و همسر زندگی ما پنهان میکنیم. گسترش بیش از حد این بخش به معنای از دست دادن یکپارچگی شخصیت و صداقت مان است، یعنی بسیاری از کارها، افکار و احساساتمان را از همسر یا شریک زندگیمان پنهان میکنیم، این مسئله موجب فریبکاری و ضعف رابطه صمیمی میشود و رفتارها، باورها و احساسات مربوط به همین منطقه است که خیلی وقتها به تخریب روابط صمیمی میانجامد.گاهی نیز گسترش بیش از حد این منطقه، یعنی پنهان کردن اطلاعات از همسر یا شریک زندگی باعث می شود از او فاصله بگیریم و بیش تر در دنیای خود فرو رویم. ادامه این الگو به روابط صمیمی ما آسیب زیادی می رساند.
۴.منطقه ناشناخته (افکار و احساساتی که نه خودمان از آن آگاهی داریم و نه دیگران):
این بخش همانند اتاقی تاریک است. در این منطقه باورها، طرحواره های بنیادین، افکار و احساساتی وجود دارد که نه خودمان از آنها آگاهی داریم و نه دیگران. مانند استعداد و شایستگی های خاصی که هرگز شرایطی برای ظهورشان ایجاد نشده و از این رو نه خودمان میدانیم و نه دیگران که چنین توانمندیها یا استعدادهایی داریم. بسیاری از ما در معرض رانت خواری و فساد مالی قرار نگرفتهایم، بنابراین از نظر اطرافیان صادق و پاکدست به شمار می رویم و خودمان نیز همان نگاه را داریم، ولی هنگامیکه در پستی سازمانی قرار میگیریم که درآن قدرت جابجایی مالی فراوان، بدون نظارت داریم، بهراحتی دست به فساد میزنیم یا ممکن است مهارت یا استعدادی داشته باشیم که به علل مختلف مثل کم جرأتی، نداشتن مربی و ناآگاهی هیچگاه به منصه ظهور نرسیده باشد، مانند آقای علی باغبانباشی که تا نوزده سالگی نمیدانست دوندگی چیست، ولی با فراهم شدن شرایط، به طور تصادفی متوجه شد، که استعداد خاصی در دوندگی دارد و از بیست سالگی با شرکت در مسابقات مختلف، مدال آسیایی و جهانی کسب کرد. در این منطقه از وجود ما ممکن است ویژگیهای منفی و مثبت زیادی نهفته باشد که با سطح بالای آگاهی و تامل میتوان آنها را شناسایی کرد. توانمندیهایی که اگر به آن نیندیشیم و خطر نکنیم، ممکن است هرگز سراغشان نرویم و دستاوردهای ناشی از آن را برای همیشه از دست بدهیم.
[کپی برداری و نقل تمام یا قسمتی از این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها، وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: سایت انتخاب بهتر” ممنوع است و شامل پیگیرد قضایی می شود]