بین رکگویی و پرخاشگری، یک خط بسیار نازک وجود دارد. بسیاری از انسانها مرز بین این دو را نمیدانند؛ درحالیکه فکر میکنند انسانهای رُکی هستند، اما واقعیت این است که آنها افرادی پرخاشگر هستند.
بین رکگویی و پرخاشگری، یک خط بسیار نازک وجود دارد. بسیاری از انسانها مرز بین این دو را نمیدانند؛ درحالیکه فکر میکنند انسانهای رُکی هستند، اما واقعیت این است که آنها افرادی پرخاشگر هستند.
فرد رکگو در هنگام دیدن اشتباه از طرف مقابل میگویند:« ببخشید من در آنجا اشتباهی دیدهام، لطفاً برای من توضیح بدهید چرا این اتفاق افتاده است؟» و به دیگری فرصت میدهد که خودش را تبیین کند.
اما فرد پرخاشگر در این شرایط میگوید:« من اصلاً به هیچکس اجازه نمیدهم وارد مرزهای من شود» و به فرد مقابل اجازه توضیح دادن را نمیدهد و در انتها با هم درگیر می شوند و ارتباط بین آنها قطع میشود.
این در حالی است که فرد پرخاشگر، با خودش فکر میکند «رکگو» است اما در واقع به طرف مقابل اجازه حرف زدن نداده است؛ که شاید طرف دیگر توضیحی برای رفتارش داشته باشد و از زاویه دیگری به ماجرا نگاه کرده است؛ حتی ممکن است اگر فرد پرخاشگر می توانست از زاویه دید دیگری به ماجرا نگاه کند، متوجه میشد که رفتار او از زاویه دیدی که دارد، می تواند رفتار درستی باشد.
می توان گفت که فرد پرخاشگر، نگاهی به غیر از نگاه خود به ماجرا را قبول نداشته، و معتقد است در حق او بی انصافی شده است و حاضر نیست از زاویه دیگری به ماجرا نگاه کند.
اگر انسان رکگویی باشیم، افراد جامعه شاید بتوانند ما را درک کنند، و شاید هم این اتفاق رخ ندهد. اما جامعه به هیچ عنوان فرد پرخاشگر را نمی پذیرد. زیرا هیچ فردی، انسان پرخاشگری که مدام به آنها حمله می کند را دوست ندارد.
[کپی برداری و نقل تمام یا قسمتی از این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها، وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: سایت انتخاب بهتر” ممنوع است و شامل پیگیرد قضایی می شود]